پایگاه اطلاع رسانی بلاغقیام عاشورا در آینه عقل و دین

از زمانی که قیام امام حسین علیه السلام با آن شرایط و ویژگیهای خاص به وقوع پیوسته سؤال‌های در میان نخبگان و اندیشمندان و حتی مردم عادی مطرح بوده است که انگیزه اصلی امام حسین علیه السلام از اقدام به انجام این چنین کار چه چیزی می‌توانست باشد؟ آیا دعوت مردم کوفه علت خروج حضرت برعلیه دولت اموی بود؟ آیا حضرت برای دست یابی به جاه و شوکت و مقام و حکمت دنیایی با اهل بیت خود روانه کوفه شد؟‌ اگر هدف امام اصلاح وضعیت امت و جامعه اسلامی بود آیا حضرت نمی‌توانست با شیوه‌ای مسالمت آمیز به هدف خویش نائل گردد؟

اسلام در معرض تحدید و تحریف
برای دست یابی به فلسفه قیام عاشورا خوب است تاریخ و تصویر واقع بینانه از اوضاع سیاسی و فرهنگی آن زمان را مورد بررسی و مطالعه قرار دهیم تا اینکه به روشنی مشخص شود، چرا این امام همام با اهل بیت گرامی خود قدم در این مسیر جهاد و شهادت  و مسیر پر از فراز و نشیب گذاشت.

انحراف دینی در سال ۶۱ هجری قمری
جامعه اسلامی در سال ۶۱ هجری یعنی سال قیام کربلا، نسبت به آخرین سال زندگی پیامبراکرم(صلی الله علیه واله وسلم) تغییرات فراوانی کرده بود. انحرافات مزبور در زمینه‌های بود که اهل سیاست به راحتی می‌توانستند از آنها بهره‌گیری کرده و در تحمیق مردم و نیز توجیه استبداد و زورگویی خود ازآن استفاده نمایند. بنی امیه در پیدایش و گسترش این انحرافات نقش عظیم داشت به ویژه با روی‌ کار آمدن یزید که هیچ گونه اصالتی برای اسلام و آموزه‌های الهی آن قائل نبود ریشه‌های انحراف و فتنه قوی‌تر شده بود.

آیا امام حسین(علیه السلام) طالب مسند ریاست بود
در بعضی از نوشته‌های اهل سنت و تاریک فکران غربی مسلک  گاهاً دیده می‌شود که  فلسفه و علت اصلی قیام حسینی را در مطایع دنیوی ومادی معرفی میکنند این دسته از افرارد بر این باور هستند که امام حسین(علیه السلام) برای تصاحب مقام و مکنت دنیایی به پا خواسته بود! برای نمونه ابن کثیر (م ۷۷۴ هـ) درکتاب البدایة والنهایة در فصلى با عنوان "قصة الحسین بن على و سبب خروجه باهله من مکة الى العراق فى طلب الامارة وکیفیة مقتله" به جریان قیام کربلا پرداخته است. وى با انتخاب عنوان یاد شده هدف نهضت امام حسین(علیه السلام) را طلب حکومت ودستیابى به قدرت (طلب الامارة) بیان کرده و با این سخن به این قیام، ماهیتى سیاسى ـ دنیایى داده است.[۱]

جواب به این ادعا:  با توجه به اینکه  عالمان شیعی  و حتی دانشمندان و عالمان اهل سنت  دریایی از فضائل و کمالات اخلاقی را برای امام حسین (علیه السلام)  در کتب خود ذکر کرده‌اند نمی‌توان به سادگی از کنار آن مطالب علمی و تحقیقی گذشت و مطلبی را در خصوص دنیا گرایی و  مال دوستی را به حضرت نسبت داد است.

از طرفی اگر حسین بن على(علیه السلام) به دنبال ریاست و حکومت بود، باید مانند رهبران سیاسى دیگر که براى مغلوب کردن دشمن، به هر وسیله اى چنگ مى زنند و حتى از هرگونه دروغ و حیله و تزویر براى پیشبرد اهداف خویش، بهره مى گیرند، عمل مى کرد، هم چنانکه مانند بسیارى دیگر که دنبال پیروزى هستند، باید از هیچ کوششى در جلب نیرو، فروگذارى نکرده و هرگز از شکست خود و پیروزى ظاهرى دشمن سخن نگوید، چنانکه نباید از اینکه آینده اى دهشتناک در انتظارش است، حرفى بزند و لشکر را از دور خویش پراکنده کرده و از مکان امنى که نزد همگان محترم است و هتک آن براى دشمن گران تمام مى شود، بیرون روند. در حالى که (چنانکه خواهد آمد) حضرت از آغاز تا پایان قیام در بسیارى از خطبه ها و بیاناتشان، سخن از شهادت، مى زد و پایان کار خویش را شهادت و اسارت اهل بیت(علیهم السلام)مى داند. از این رو، بسیارى از افراد که به انگیزه هاى دنیایى حضرت را همراهى مى کردند، هنگام شنیدن این سخنان، از دور حضرت پراکنده شدند.[۲]

امام حسین(علیه السلام) در روزهای آخر عمر معاویه، به برای زیارت خانه خدا، عازم مکه مقدسه  شدند. حضرت  در میان  گروهى از عالمان و نخبگان دیگر مناطق اسلامى با ایراد خطبه اى شورانگیز و کوبنده ضمن یادآورى وظیفه سنگین و تکلیف خطیر عالمان و بزرگان شهرها در برابر پاسدارى از کیان دین و اعتقادهاى مسلمانان و پیامدهاى سکوت در برابر جنایات امویان، از خاموشى آنان در برابر سیاست هاى دین ستیزانه حاکمان اموى انتقاد کرده و هرگونه همراهى و سازش با آنان را گناه نابخشودنى دانستند. حضرت در پایان سخنان خود، هدف از اقدامها و فعالیت هایش را بر ضد نظام ستمگر حاکم (که چند سال بعد در قالب یک نهضت خود را نشان داد) چنین اعلام فرمودند:
«اَللّهُمَّ اِنَّکَ تَعْلَمُ انَّهُ لَمْ یَکُنْ ما کان مِنا تَنافُساً فى سُلطان، و لا التماساً من فُضول الحُطام، ولکن لِنُرِیَ (لِنَرُدَّ) المَعالمَ من دینک، ونُظهِرَ الاصلاحَ فى بلادک، ویَأْمَنَ المظلومونَ من عِبادک، و یُعمَلَ بِفَرائِضِکَ و سُنَنِکَ و اَحکامِکَ.[۳]
خدایا تو مى دانى آنچه از سوى ما انجام گرفته است (از سخنان و اقدامهاى بر ضد حاکمان اموى) به خاطر سبقت جویى در فرمانروایى و افزون خواهى در متاع ناچیز دنیا نبوده است؛ بلکه براى اینست که نشانه هاى دینت را (به مردم) نشان دهیم (برپا کنیم) و اصلاح در شهرهایت را آشکار کنیم. مى خواهیم بندگان ستمدیده ات در امان باشند و به دستورها و سنت ها و احکامت عمل شود.»

از این جملات مى توان چهار هدف را براى اقدامها و فعالیت هاى امام حسین(علیه السلام) که در عصر حاکمیت یزید جزو اهداف قیام حضرت به شمار مى رفت، استخراج کرد:

الف: احیاى مظاهر و نشانه هاى اسلام اصیل و ناب محمدى(صلى الله علیه وآله)؛
ب: اصلاح و بهبودى در وضع شهروندان؛
ج: مبارزه با ستمگران اموى جهت تأمین امنیت براى مردم ستمدیده؛
د: فراهم ساختن بسترى مناسب براى عمل به احکام و واجبات الهى.

امام حسین(علیه السلام) در وصیت نامه اى که هنگام خروج از مدینه و در زمان وداع با برادرش محمد بن حنفیه براى وى نوشت، هدف از حرکت خویش را چنین بازگو کردند:
«انِّى لَمْ اَخْرُجْ اَشِراً وَ لا بَطِراً ولا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً، وَ اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الِاصلاحِ فِى اُمه جَدِّى محمد(صلى الله علیه وآله)اُریدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ و اَنْهى عَنِ المُنْکَرِ و اَسیرَ بِسیره جَدِّى محمد(صلى الله علیه وآله) و اَبى عَلىِّ بنِ اَبِى طالِب(علیه السلام)[۴]

من از روى سرمستى و گستاخى و تبهکارى و ستمگرى از مدینه خارج نشدم؛ بلکه براى طلب اصلاح در امت جدم خارج شده ام. مى خواهم امر به معروف و نهى از منکر کنم و به سیره جدم و پدرم على بن ابى طالب(علیه السلام) عمل کنم.»

و در جاى دیگر مى فرمایند:«اَلّلهُمِّ اِنِّى اُحِبُّ الْمَعْرُوفَ و اَکْرَهُ الْمُنْکَرَ[۵]خدایا من به معروف اشتیاق و از منکر تنفر دارم.»

___________________________

[۱].ابوالفداء اسماعیل بن کثیر الدمشقى، البدایه والنهایه، تحقیق و تعلیق: مکتب تحقیق التراث، بیروت، مؤسسة التاریخ العربى، [بى ت]، ج ۸، ص ۱۶۰.
[۲]پایگاه جامع عاشورا.
[۳]. ابن شعبة حرانى، تحف العقول، ص ۱۷۲.
[۴]. ابن اعثم کوفى، الفتوح، ج۵، ص ۲۱.
[۵]. همان، ج۵، ص ۱۹؛ خوارزمى، ج۱، ص ۲۷۰.