مقدمه
قرآن گنجینۀ نهفته‌ای از حقایق است که گذشت زمان و مرور ایّام، پیشرفت علوم و دانش‌های گوناگون بشر، نه‌تنها گردوغباری بر دامن آن نپاشیده است و چهرۀ پرفروغ آن را پنهان نمی‌کند، بلکه با پیشرفت دانش‌های نوین نکته‌های گوهرین اعجاز آن پرده از رخسار بر می‌دارد. قرآن آخرین و کامل‌ترین وحی‌نامۀ الهی است که به عنوان معجزه جاودان بر آخرین سفیر آسمانی نازل شد. قرآن چون دریایی است که خرد جستجوگران ژرف‌اندیش را وادار می‌کند با تحقیق و پژوهش تا اعماق آن سفر نمایند و گوهر درخشان معنا را از صدف الفاظ و کلمات وحی بیرون آورند. مهم‌ترین نکته دربارۀ قرآن این است که نخستین مُعرِّف و اولین مفسر قرآن خودش است؛ ازاین‌رو در این نوشتار کوتاه قرآن کریم را در آیینۀ تمام‌نمای آیات خودش به تماشا نشسته‌ایم و جلوه‌ای از حقیقت قرآن را در قرآن باز شناسانده‌ایم و به تشنگان وادی معرفت عرضه کرده‌ایم. 
این سخن آبیست از دریای بی پایان عشق
        تا جهان را آب بخشد جسم ها را جان

1. نور مُبین
قرآن کریم در آیات متعدد خود را «نور مبین» معرفی کرده است؛ از جمله: «قَدْ جَاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُبِینٌ»:  همانا از جانب خدا برای شما نور و کتابی روشنگر آمده است. در آیه‌ای ‌دیگرفرمود: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبیناً»:  نوری تابان به شما فرستادیم. نیز فرمود: «فَأَمِنُوا بِاللَهِ وَ رَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِی‌ أَنزَلْنَا»:  پس به خدا و پیامبرش و نوری که نازل کردیم، ایمان آورید. 

به گفتۀ مفسرین کلمۀ «مبین» عطف تفسیری برای نور و مراد از « نور مبین» قرآن کریم است.  در آیات یادشده و مانند آنها از قرآن به نور تعبیر شده است؛ نور چیزی‌ است که‌ خود‌ آشکار باشد و موجودات‌ دیگری‌ ازپرتو شعاع‌ تابش‌ او آشکار شوند. حکما می‌گویند: «النَّور الظَّاهِرُ فی‌ نفسِهِ والمُظْهِرُ لِغیرهِ».  در کلام امیر بیان(علیه السلام) نیز از قرآن به نور درخشان‌ و روشنایی فراگیر یاد شده است: «وَالنُّورِ السَّاطِعِ وَ الضِّیَاءِ اللَّامِعِ».  منظور امام(علیه السلام) در این سخنان که: قرآن چراغ روشنى است که نور آن به خاموشى نمی‌گراید، این است که با توجه به اینکه به طور معمول پدیده‌های جهان پس از مدّتی مندرس شده و از بین می‌روند، قرآن معجزۀ جاوید و همیشگی است و حقایق و مفاهیم آیات آن موقت و محصور در زمان و مکان خاص نیست، بلکه آیات آن همیشه نو و زنده است که هرچه زمان بگذرد، باطراوت‌تر و شاداب‌تر خواهد شد. نوربودن قرآن از آن‌روست که قلب را روشن می‌کند، راه حق را نشان می‌‌دهد، حق را از باطل جدا می‌کند، فرداى قیامت اهل خود را به بهشت می‌برد، نامه عمل را سفید می‌کند و هر آیه‌ای حافظش را یک‌درجه در بهشت بالا می‌برد که به او می‌گویند: «اقْرَأْ وَ ارْق». 

2. شفابخشی
قرآن خود را نسخه شفا معرفی کرده است: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ»:  و ما آنچه از قرآن فرستیم، شفا و رحمت برای اهل ایمان است. در آیۀ دیگر می‌خوانیم: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ»:  ای مردم عالم، به حقیقت نامه‌ای که همه پند و اندرز و شفای دل‌ها و هدایت و رحمت بر مؤمنان است از جانب خدای‌تان آمده است.

در این آیه چهار مرحله از مراحل تربیت و تکامل انسان را در سایه‏ قرآن شرح داده شده است: 
* مرحلۀ موعظه و اندرز؛
* مرحلۀ پاک‌سازى روح انسان از انواع رذایل اخلاقى؛
* مرحلۀ هدایت که پس از پاک‌سازى انجام مى‏گیرد؛
* مرحله‏اى که انسان لیاقت آن را پیدا کرده است که مشمول رحمت و نعمت پروردگار شود. 
هر کدام از این مراحل به دنبال دیگرى قرار دارد و جالب اینکه تمام آنها در پرتو قرآن انجام مى‏گیرد؛ قرآن انسان‌ها را اندرز مى‏دهد؛ قرآن زنگار گناه و صفات زشت را از قلب انسان مى‏شوید؛ قرآن نور هدایت را به دل‌ها مى‏تاباند؛ نیز قرآن نعمت‌هاى الهى را بر فرد و جامعه نازل مى‏گرداند.

على(علیه السلام) در گفتار جامع خود در نهج البلاغه با رساترین تعبیر این حقیقت را توضیح داده است: «فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِکُمْ وَ اسْتَعِینُوا بِهِ عَلَى لَأْوَائِکُمْ فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ أَکْبَرِ الدَّاءِ وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ النِّفَاقُ وَ الْغَیُّ وَ الضَّلَال»:  از قرآن براى بیماری‌هاى خود شفا بطلبید و به آن براى حل مشکلات‌تان استعانت بجویید؛ چراکه در قرآن شفاى بزرگ‌ترین دردهاست که آن درد کفر و نفاق و گمراهى و ضلالت است. این مسئله نشان‌دهندۀ آن است که قرآن نسخه‏اى براى بهبودى فرد و جامعه از انواع بیماری‌هاى اخلاقى و اجتماعى است و این همان حقیقتى است که مسلمانان آن را به دست فراموشى سپرده‌اند و به جاى اینکه از این داروى شفابخش بهره گیرند، درمان خود را در مکتب‌هاى دیگر جستجو مى‏کنند.  

آیت‌الله جوادی آملی می‌فرماید: «قرآن مجید نه‌تنها داروی دردهاست، بلکه شفای هرگونه بیماریِ انسان‏ها می‏باشد؛ چون انسان دارای شیون فراوان نظری و عملی است و جَهل، مهم‏ترین مرض عقل نظری بشر به شمار آمده، ضلالت و گمراهی، بدترین بیماریِ عقل عملی انسان محسوب می‏شود. لذا قرآن کریم هم بیماری‏های علمی بشر را گوشزد کرده، شفای آن را شرح داد و هم مرض‏های عملی انسان را برشمرده، علاج آن را تبیین کرد تا هم در رسالتِ تعلیم کتاب و حکمت کامیاب شود و هم در سفارتِ تزکیهٴ نفوس و تهذیبِ قلوب موفّق گردد». 

زهى کلام تو محض هدایت و حکمت
        زهى پیام تو عین عنایت و رحمت‏

کشد کمند کلام تو اهل عرفان را
        ز شوره‏زار خساست به گلشن همت

بنابراین قرآن نه‌تنها شفای امراض روحی و اخلاقی، بلکه نسخۀ شفابخش بیماری جان و تن است. امام حسن عسکری(علیه السلام) از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده‌اند: «هر که مریض شود، سر را در گریبان خویش برده و هفت مرتبه سوره حمد را بخواند؛ عافیت نصیب او خواهد شد و اگر خوب نشد، هفتاد مرتبه بگوید، من ضامنم که خوب خواهد شد».  البته این تأثیرگذاری منوط به تحقق دیگر شرایط است. 

میزان تأثیرگذاری قرآن و شفادهی روحی آن به گونه‌ای است که غیرمسلمان را نیز تحت تأثیر قرار داده است و از گمراهی نجات می‌‌دهد. هم‌زمان با جنگ جهانی دوم انگلستان به عنوان یکی از طرف‌های جنگ برای اینکه بتواند مسلمانان اروپا را با خود همراه کند، گاهی تلاوت قرآن از رادیو لندن پخش می‌کرد که از جمله این تلاوت‌ها آثار شیخ رفعت بود. در همین زمان خلبانی انگلیسی با شنیدن صدای آسمانی شیخ رفعت بسیار تحت تأثیر قرار گرفت و از دوستانش دربارۀ این آوای زیبا سؤال کرد که به او گفتند این نوای قرآن کتاب آسمانی مسلمانان است. خلبان قرآنی تهیه کرد و پس از مطالعه آن بیشتر علاقمند شد و در ادامه برای دیدن شیخ رفعت راهی مصر شد و در نهایت به اسلام گروید. 

3. حکمت‌نامه آسمانی
قرآن خود را آموزۀ حکمت و نازل‌شده از نزد خدای حکیم معرفی می‌نماید: «کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ»:  این قرآن کتابی است دارای آیاتی محکم که از جانب خدایی حکیم و آگاه به تفصیل و بسیار روشن بیان گردیده است. در آیۀ دیگر می‌خوانیم: «وَالْقُرْآنِ الْحَکِیمِ»:  سوگند به قرآن [محکم و] حکمت‌آموز. 

کلمۀ «حکیم» هم به معنای «ذوالحکمة» و هم به معنای محکم است؛ نظیر آیۀ اول سوره هود که فرمود: «اُحْکمت آیاته»؛ بنابراین قرآن حکمت‌نامه محکم است. آن‌گونه که فلاسفه و برخی مفسران گفته‌اند حکمت عبارت است از قضایاى حقه‌‏‌اى که مطابق با واقع باشد؛ یعنى به گونه‌ای مشتمل بر سعادت بشر باشد، مانند معارف الهی درباره مبدأ و معاد یا اگر مشتمل بر معارفى از حقایق عالم طبیعى است، معارفى باشد که با سعادت انسان سروکار داشته باشد، مانند حقایق فطرى که اساس تشریعات دینى را شکل می‌‏دهد.  خداوند می‌فرماید: «یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثیراً»:  [خدا] حکمت را به هر که بخواهد [و شایسته بداند] می‌دهد و کسى که به او حکمت داده شود، خیر فراوانى داده شده است. به همین دلیل حکما از قرآن‌خواندن لذت می‌‌برند. 

قرآن بزرگ‌ترین آموزه حکمت است که از نزد خدای حکیم نازل شده است تا به بشر حکمت بیاموزد؛ ازاین‌رو فرمود: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ»:  خدا بر اهل ایمان منّت گذاشت که رسولی از خودشان میان آنان برانگیخت که بر آنها آیات او را تلاوت می‌کند و آنان را پاک می‌گرداند و به آنها علم کتاب و حقایق حکمت می‌آموزد.

4. آموزه‌های معرفتی و تربیتی
قرآن کریم خود را بزرگ‌ترین آموزگار انسان و اثرگذارترین آموزۀ تربیتی معرفی کرده است؛ از یک‌سو خطاب به پیامبر فرمود: «وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَعَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ ۚ وَکَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ عَظِیمًا»:  خدا به تو این کتاب [قرآن] و حکمت را عطا کرده و آنچه را که نمی‌دانستی به تو بیاموخت و خدا را با تو لطف عظیم و عنایت بی‌اندازه است. از سوی دیگر فرمود: «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ»:  اوست خدایی که میان عرب امّی [یعنی قومی که خواندن و نوشتن نمی‌دانستند] پیغمبری بزرگوار از همان مردم برانگیخت که بر آنان آیات وحی خدا تلاوت می‌کند و آنها را [از لوث جهل و اخلاق زشت] پاک می‌کند و شریعت و احکام کتاب سماوی و حکمت الهی می‌آموزد و همانا پیش از این همه در ورطه جهالت و گمراهی آشکار بودند. 

در این‌باره داستان عربی بیابان‌گرد جالب و شنیدنی است. شخصی به نام «اعصمی» نقل کرده است از مسجد بصره بیرون آمدم، ناگهان چشمم به عربی بیابانى افتاد که بر مرکبش سوار بود. وقتى با من روبرو شد، گفت: از کدام قبیله اى؟! گفتم از بنى‌اصمع. گفت از کجا مى‏آیى؟ گفتم: از آنجا که سخن خداوند رحمان [قرآن] را مى‌خوانند. گفت براى من هم بخوان. من آیاتى از سوره «والذّاریات» را براى او تلاوت کردم تا به این آیه رسیدم: «وَفِی السَّمَاءِ رِزْقُکُمْ وَمَا تُوعَدُونَ»:  و روزیِ شما با همۀ وعده‌ها که به شما می‌دهند در آسمان است. عرب گفت: کافى است و برخاست و شترى که با خود داشت، قربانى کرد و گوشت آن را میان نیازمندان تقسیم نمود. شمشیر و کمانش را نیز شکست و کنار انداخت و رفت. این داستان گذشت تا اینکه من [اصمعى] زمانی به زیارت خانه خدا رفتم و مشغول طواف بودم، ناگهان دیدم کسى با صداى آهسته مرا فراخواند؛ نگاه کردم، دیدم همان مرد عرب است که لاغر شده و رنگ از صورتش پریده است. پیدا بود که عشق آتشین بر او چیره گشته و او را بى‌قرار کرده است. وقتى مرا دید، سلام کرد و گفت بار دیگر همان سوره را برایم بخوان. هنگامى که به همان آیه رسیدم، فریادى زد و گفت ما وعدۀ خداى خود را به‌خوبى یافتیم؛ سپس گفت آیا بعد از این هم آیه‌اى هست؟ من آیه بعد را خواندم: «فَوَرَبِّ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ مَا أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ»:  پس به خدای آسمان و زمین قسم که این [وعده و رزق مقدّر] به مانند تکلّمی که با یکدیگر می‌کنید حقّ و حقیقت است. بار دیگر فریادى زد و گفت: «یا سُبحانَ الله مَن ذَا الّذى أغَضَبَ الجلیلَ حتى إلجَئُوه الى الیَمِینِ»: به‌راستى عجیب است؛ چه کسى خداوند جلیل را به خشم آورده که اینگونه سوگند یاد مى‌کند؟ آیا سخن او را باور نکردند که ناچار از قسم شده است؟ عرب این جمله را سه بار تکرار کرد و بر زمین افتاد و مرغ روحش به سوى آشیان ملکوت پرواز کشید. 

5. بایستگی تلاوت و عمل به قرآن 
قرآن در‌بارۀ تلاوتش نیز سخن گفته است: «الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ أُولَئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ»:  کسانی که کتاب بر آنها فرستادیم، آن را خوانده و حق خواندن آن را [در مقام عمل نیز] بجا آورند، آنان اهل ایمان‌اند. به گفته مفسر حکیم علامه طباطبایی مراد از کتاب، قرآن کریم است و مراد از تلاوت حقانی آن، تفقه و معرفت و عمل به احکام آن است. 

در آیۀ دیگر آمده است: «فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ»:  آنچه از قرآن برای شما میسر است، بخوانید. در روایات نیز بر تلاوت قران تأکید فراوان شده است؛ از جمله رسول الله(صلی الله علیه و آله) فرمود:«اِذا اَحَبَّ اَحَدَکُم اَن یُحَدِّثَ رَبَّهُ فَلیَقرَءِ القُرآنَ»:  هرگاه کسی از شما دوست دارد با پروردگارش گفتگو کند، باید قرآن تلاوت نماید. از این روایت معلوم می‌شود مؤمن با تلاوت قرآن به فیض گفتگو با خداوند می‌رسد و به گونه‌ای «کلیم الله»بودن را تجربه می‌کند؛ چراکه تأثیر تلاوت قرآن به‌ویژه در جوانی روح و جان جوانان را قرآنی می‌کند. امام صادق(علیه السلام) فرمود: «مَن قَرَاَ القُرآنَ وَ هُوَ شابٌّ مُؤمِنٌ اِختَلَطَ القُرآنُ بِلَحمِهِ وَ دَمِهِ وَ جَعَلَهُ اللّه عَزَّوَجَلَّ مَعَ السَّفَرَةِ الکِرامِ البَرَرَةِ، وَ کانَ القُرآنُ حَجیزا عَنهُ یَومَ القیامَةِ»:  هر که در حال جوانى قرآن بخواند و باایمان هم باشد، قرآن با گوشت و خونش عجین شده است و خداى عزوجل او را با فرشتگان پیغام‌برنده و نیک‌رفتارش رفیق کند و قرآن براى او در روز قیامت پرده و مانعى در مقابل دوزخ خواهد بود. 

آیت‌الله مرعشی نجفی به خویشاوندان و نزدیکان و به‌ویژه به فرزندان خود سفارش می‌کرد در منزل هیچ‌وقت قرآن را دور از دسترس قرار ندهند، بلکه همیشه آن را در تاقچه و جایی بگذارند که در معرض دید باشد تا دیده شود و می‌فرمود: «یادتان نرود که هرگاه چشم‌تان به آن می‌افتد، چند آیه‌ای از آن تلاوت کنید و کوشش نمایید تا آیاتی از آن را حفظ کنید. نیز توصیه می‌کردند حتماً باوضو و طهارت قرآن را تلاوت کنید». 

جمع‌بندی
از مجموع آنچه اشارت رفت، مشخص شد قرآن کریم در آیینه مصفای خود جلوه و تجلی‌های خاص دارد؛ زیرا خود مُعرِف و مفسر خویش است. گرچه در بامدادان ایّام با طلوع خورشید، قرآن بر کرانه اُفق اندیشه‌ها، جلوه‌های تازه و تازه‌تری از حقایق قرآنی طلوع می‌کند و قرآن‌پژوهان هر کدام به نوبۀ خود قبسی از نور آن برمی‌دارند و جان خود را روشن می‌کنند و به جهانیان روشنی می‌بخشد؛ ولی به گفته مولوی:

معنی قرآن ز قرآن باز پرس
        وز کسی کآتش زدست اندر هوس ‏

فهرست منابع
1. ابن عربی، محیی‌الدین محمد؛ فتوحات مکیه؛ بیروت: نشر دار صادر، [بی‌تا].
2. اقبال لاهوری، محمد؛ کلیات دیوان اشعار؛ با مقدمه احمد سروش؛ تهران: نشر کتابخانه سنائی، 1343 ش.
3. بلخی، مولانا جلال‌الدین محمد؛ دیوان شمس؛ تهران: نشر مستوفی، 1376 ش.
4. مثنوی معنوی؛ تهران: نشر علمی ـ فرهنگی، 1373 ش. 
5. حر عاملی، محمد بن حسن؛ وسایل الشعه؛ بیروت: دار الاحیاء التراث العربی، [بی‌تا].
6. زمخشری، محمود بن عمر؛ تفسیر الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل؛ تهران: ققنوس، 1391 ش.
7. سلمی، أبو عبدالرحمن محمد بن حسین؛ طبقات الصوفیة؛ بیروت: دارالکتب العلمیة، [بی‌تا].
8. طباطبایی، سیدمحمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ بیروت: منشورات موسسة الاعلمی للمطبوعات، 1403 ق.
9. بدایة الحکمه؛ چ دوم، قم: نشر دارالمعرفة الاسلامی، 1406ق.
10. طوسی، محمد بن حسن؛ الامالی؛ بیروت: نشر دار الثقافه، 1403 ق.
12. کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ محقق: علی‌اکبر غفاری؛ چ چهارم، تهران: دارالکتب الإسلامیة، [بی‌تا].
13. متقی هندی، علی بن حسام‌الدین؛ کنز العمال؛ بیروت: مؤسسة الرساله، 1413 ق.