از آنجایی که ماه مبارک رمضان، زمان نزول دفعی قرآن درشب لیله القدر برقلب مطهر رسول الله صلی الله علیه وآله، و نیز ماه ربیع القران و بحار قرآن است، ازاین فرصت استثنایی استفاده کرده و در بخش دوم در ادامه بخش پیشین چند پیام و موضوع دیگر از موضوعات قرانی که نیاز امروز جامعه و همه ما است به شرح و تفسیر می پردازیم، با این هدف که این پیام ها را در متن و سبک زندگی خود عملیاتی کرده و نهادینه نماییم.
تحلیل هفتم پیام قران: ((امید وامیدواری))
((رجاء و امید)) از پیام های مهم و سرنوشت ساز قرآنی و سیره نبوی وعلوی و از اموزه های و حیانی است که انسانها در هر دوره و زمان، به خصوص بشر این عصر به ویژه امت اسلامی در شرایط موجود سخت محتاج و نیازمند به ان خواهد بود، برای اینکه این پیام قرآنی همه جانبه مورد تحلیل قرار بگیرد توضیح چند نکته بهم پیوسته بسیار لازم وضروری است؛
1-اهمیت وضرورت امید وامید واری
در میزان اهمیت وضرورت امید وامیدواری را می توان از تعبیراتی و مشخصه هایی که در لسان و زبان آیات و روایات آمده است به آسانی فهم کرد و دریافت، چراکه در آیات و روایات سه تعبیر و سه مشخصه قابل تامل و درنگ نسبت به امیدواران در زندگی و به آینده و همچنین سرخوردگان و مایوسان اززندگی و نسبت به آینده است.
مشخصه اول؛ امیدواران به زندگی و نسبت به آینده کد و نشانه از ایمان و برخورداری از پشتوانه عظیم معنوی است، در مقابل یاس و ناامیدی نشانه کفر و بی ایمانی شخص خواهد بود، اولیاء الهی کسانی اند هم خود در مقابل بحرانها مایوس نمی شوند و هم دیگران را مایوس نمیکنند ازهمین رو در ایه(87) سوره یوسف حضرت یعقوب خطاب به فرزندانش می گوید:
((یابَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَ أَخِیهِ وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکافِرُونَ :اى پسرانم! (بار دیگر به مصر) بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت خداوند مأیوس نشوید، حقّ این است که جز گروه کافران، از رحمت خداوندى مأیوس نمی گردند)).
مشخصه دوم؛ این است امیدواران به زندگی و به آینده زندگی عالمان، آگاهان، و نسبت به خود ا فرهیختگان اند که در برخورد با بحران ها پیوسته به دنبال راهکار خروج از بحران اند ولی ناامیدانه جماعتی جاهل و نادانند که در برخورد با بحران خودرا دربن بست دیده وراهکار خروج ازبحران را در خود کشی وحذف خود جستجو می کنند ازهمین روست امام علی علیه السلام ((امیدواران و ناامیدان را این گونه توصیف می کند:
((الفَقیهُ کُلُّ الفَقیهِ مَن لم یُقَنِّطِ الناسَ مِن رَحمَةِ اللّه ِ ، و لم یُؤیِسْهُم مِن رَوحِ اللّه ِ ، و لم یُؤمِنْهُم مِن مَکرِ اللّه؛ فقیه به تمام معنا، کسى است که مردم را از رحمت خدا نومید نگرداند و از فضل و بخشایش خدا، مأیوسشان نسازد و از مکر و عذاب خدا هم آسوده خاطرشان نکند: نهج البلاغة : الحکمة ۹۰)).
مشخصه سوم؛ امید وامید واری به زندگی وآینده زندگی، به معنای حسن ظن داشتن به خدا و او را درهرحال در زندگی دیدن و به وی اعتماد کردن است، ولی ناامیدی به معنای سوء ظن داشتن و به وعده های حق تعالی و مؤمن نبودن و همسو شدن بامنافقین وکفار، جهنم وعذاب الهی راخریدن است، چراکه حق تعالی درسوره فتح آیه(6) می فرماید:((وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِکِینَ وَ الْمُشْرِکاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِیراً :و مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خداوند گمان بد دارند، (و مىگویند خداوند پیامبرش را یارى نخواهد کرد،) عذاب کند، بدى بر آنها احاطه کرده است، خداوند بر آنان غضب کرده و از رحمت خود دورشان ساخته و برایشان جهنّم را آماده کرده است که بد سرانجامى است.))
از همین رو امام على علیه السلام ـدر مناجات شعبانیهـ می فرماید: (( إلهی لم اُسَلِّطْ على حُسنِ ظَنِّی قُنوطَ الإیاسِ ، و لا انقَطَعَ رَجائی مِن جَمیلِ کَرَمِکَ ! نومیدى و یأس را بر گمان نیکم [به تو] چیره نمى گردانم و امیدم را از بزرگوارى و بخشش زیباى تو، نمى بُرم))
2- ((راهکارهای تقویت نمودن امید وامیدواری))
قرآن کریم به تناسب بحرانی که ممکن است هر انسانی با ان روبرو شود و احسا س تنهایی و بی پناهی کند راهکاری را در پیش وی قرار داده تا از ناامیدی خارج شده و با قرانی درمانی امید به زندگی و آینده زندگی پیداکند، که چند راهکار قرآنی را دراینجا می اوریم؛
یکم:((بحرانی اخلاقی))
اگر بحرانی که انسان با ان روبرو شده است احساس شکست، بن بست، و سرخوردگی و بی هویتی می کند((بحران اخلاقی)) باشد، به این معنا از سر تقصیر و قصور ریز ودرشت، بزرگ و کوچک محرمات الهی را مرتکب شده و در لجنزار معصیت گرفتار شده است، ازهمین جهت احساس می کند از نظر حق افتاده است و جهنم رفتنش قطعی است و کاملا مایوس از رحمت الهی است، قرآن کریم راهکار برای رهایی از ناامیدی، وامیدوار شدن به مغفرت و رحمت الهی را ((توبه)) و بازگشت از گناه معرفی میکند، و یاس از مغفرت الهی و قبولی توبه را مذمت کرده و گناه دیگر می داند ازهمین رو می فرماید: ((قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ (53/زمر): بگو: «اى بندگان من که بر نفس خویش اسراف (و ستم) کردهاید! از رحمت خداوند مأیوس نشوید، همانا خداوند همهى گناهان را مىبخشد، زیرا که او بسیار آمرزنده و مهربان است.))
دوم:(( فشارمعیشتی وتنگنای اقتصادی))
اگر منشاء ناامیدی، سرخوردگی، حس شکست وزمین گیر شدن(( فشار معیشتی، وتنگنای اقتصادی)) باشد، قرآن کریم راهکار ش کسب تقواوتوکل به خدا می داند که اگر شخص زندگی پاکی داشته باشد در فشارهای معیشتی به خدا توکل داشته باشد حق تعالی گشایشی را درزندگی وی ایجاد می کند که نداند چگونه راه بسته بازشده است وازچه طریقی قفل بسته شده معیشتی بازشده است ازهمین رو درایه: ((وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ ۚ وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ ۚ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا(3/طلاق)): و او را ازک جایی که گمان ندارد روزی میدهد؛ و هر کس بر خدا توکّل کند، کفایت امرش را میکند؛ خداوند فرمان خود را به انجام میرساند؛ و خدا برای هر چیزی اندازهای قرار داده است!))
کسانی که چنین راهکاری را در زندگی تجربه کرده اند،فراوانند فقط چند مورد را دراینجا می اوریم
1- ((مفسرین گویند: که این قسمت از آیات «وَ مَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لایحْتَسِبُ» درباره عوف بن مالک الاشجعى آمده که مردى فقیر و بىچیز بود و پسرى داشت که مشرکین او را اسیر کرده بودند. عوف نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و از درد اندرونى خویش به خاطر اسارت فرزند و فقر و بىچیزى مى نالید. پیامبر او را تسکین داد و در عین حال فرمود: امشب در خانه ما هیچ برگ و توشه اى جز یک مد طعام یافت نمى شود سپس فرمود: اى عوف، صبر کن و پرهیزکار باش و زیاد کلمه «لاحول و لاقوّة الّا باللَّه» را بر زبان جارى ساز.
عوف به خانه خویش برگشت و به اهل خویش گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله ما را به تقوى و صبر امر فرموده و نیز فرمود: به گفتار «لاحول و لاقوّة الّا باللّه» زیاد بپردازیم. اهل وى گفتند: نیکو مداوائى و بهترین مرهمى است که پیامبر به ما داده اینان به دستور رسول خدا صلی الله علیه و آله عمل کردند. چندى نگذشت که پسر عوف با گله اى از گوسفندان و قطارى از شتران بازگشت و به پدرش گفت: کسى که مرا اسیر نموده بود، او را غافلگیر کردم و در حال غفلت او گوسفندان و شتران او را به غنیمت آوردم.
عوف نزد پیامبر رفت و سؤال کرد که آیا این گوسفندان بر او حلال است یا نه؟ پیامبر فرمود: بلى بر شما حلال است سپس این آیات نازل گردید. تفسیر نمونه جلد 24))
2- در کتاب «اقلیم خاطرات» فاطمه طباطبایی همسر سید احمد خمینی آمده است: یکی از شبها صحبت به این مسئله کشیده شد که گاهی اموری غیر منتظره رخ میدهد و انسان امدادهایی را میبیند و شگفتزده میشود و هرچه میاندیشد جز لطف الهی چیزی نمیبیند.
امام با تأکید بر این مطلب، ماجرای خرید خانه را در قم تعریف کردند و گفتند: خانهای در محله یخچال قاضی اجاره کرده بودیم. این خانه چندمین خانه اجارهای بود که تعویض میکردیم؛ زیرا صاحبخانه یا قصد فروش خانهاش را میکرد یا به دلایل دیگر، مجبور به اجاره خانه دیگری میشدیم. یک روز صاحبخانه آمد و گفت: مشکلی دارم و باید این خانه را بفروشم و شما برای تخلیه چند روز فرصت دارید. من در حال خروج از خانه با خونسردی به خانم گفتم: الان صاحبخانه آمد و گفت که خانه را تخلیه کنید. خانم از شنیدن این سخن برخلاف بارهای پیشین ناگهان با ناراحتی نشستند و گفتند که من دیگر نمیتوانم. از این همه جابهجایی و خانه عوض کردن خسته شدم.
امام افزودند: حقیقت این بود که گمان نمیکردم، جابهجایی خانه برای خانم کار دشواری باشد؛ زیرا خانم هرگز اظهار ناراحتی نکرده بود. چیزی نگفتم و با اندوه بیرون رفتم.
ظهر که برگشتم خانم به آرامی از من پرسید: چرا صاحبخانه میگوید تخلیه کنیم؟ گفتم: صاحبخانه به پول احتیاج دارد و میخواهد اینجا را بفروشد. خانم چیزی نگفتند، اما من از ناراحتی خانم به شدت اندوهگین شدم. عصر همان روز، پس از پایان درس در صحن حضرت معصومه (س) نشسته بودم. دو نفر نزد من آمدند و پرسیدند: ببخشید، آقا سید روحالله خمینی شما هستید؟ گفتم: بله. گفتند: ما از اصفهان آمدهایم و میخواهیم به زیارت عتبات مشرف شویم. مقداری پول داریم و میخواهیم آن را نزد شما امانت بگذاریم. اگر مقدر شد از عتبات هم به مکه میرویم که نزدیک یک سال طول میکشد، اگر هم نرفتیم شش ماه دیگر برمیگردیم. پرسیدم چرا مرا انتخاب کردهاید؟ گفتند: از هر کس که پرسیدیم: پول را نزد چه کسی امانت بگذاریم؟ شما را معرفی کردند من گفتم: نمیپذیرم. آنها اصرار کردند که ما مسافریم و به همین منظور از اصفهان به قم آمدهایم. باپذیرش این امانت مشکل ما برطرف میشود. من پذیرفتم. بلافاصله چهره خانم در نظرم مسجم شد و تعویض خانه و... به فکر رسید که ممکن است این پول بتواند مشکل خانه را حل کند.
از اینرو به آنها گفتم: آیا مجاز هستم در پول تصرف کنم؟ گفتم: یعنی آن را خارج کنم و هنگام بازگشت شما همان مقدار را به شما برگردانم. آنها هم گفتند: بله، اختیار آن را دارید. پول را گرفتم و نه یک ریال کمتر و نه یک ریال بیشتر. آنها رفتند و من نزد صاحبخانه رفتم و اولین قسطی را که لازم داشت، به او دادم.
پس از آن با خود گفتم: باید به فکر این پول باشم تا هنگام بازگشت آنها آماده باشد. فردای آن روز، توسط مسافری که از مشهد آمده و راهی خمین بود به آقای پسندیده پیغام دادم که ملک مرا بفروشد و پولش را برایم بفرستد. اما به طور معمول، چند ماه طول میکشید تا ملک فروش رود. مسافر به خمین رفته و پیغام را رسانده بود آقای پسندیده که تا آن لحظه چنین درخواستی را از من نشنیده بود، فهمید که در وضع دشواری قرار گرفتهام؛ بنابراین همسر ایشان (همدم خانم) متقاضی خرید خانه میشود. اتفاقاً فردای همان روز، یکی از اهالی خمین که قصد زیارت مشهد را داشت، برای خداحافظی نزد آقای پسندیده میرود. ایشان هم مقداری پول به او میدهد و میگوید: در قم به دست حاجآقا روحالله برسان و بگو همسر من خریدار ملک شماست.
این مقدار موجود بود و در فرصتی دیگر باقی را خواهم فرستاد. وجه ارسالی درست به اندازه همان مبلغ امانت داده شده بود. پول را گرفتم و زیر تشک گذاشتم. طولی نکشید، آن دو اصفهانی که رفته بودند تا دست کم شش ماه دیگر برگردند، وارد شدند و سلام کردند و گفتند: مقدمات سفرمان آماده نشد و نتوانستیم برویم. آمدهایم تا امانت خود را پس بگیریم. من هم دست کردم زیر تشک و پول را به آنها دادم. آنها هم تشکر و خداحافظی کردند و رفتند. مبهوت در فکر فرو رفتم که اگر این پول از خمین به دست من نرسیده بود، نزد آنها شرمنده میشدم و همینطور اگر امانت آنها نبود من تصمیم به خرید خانه نمیگرفتم و خانه را تخلیه میکردم.))
سوم: ((فشارهای دشمن درجنگ نظامی))
اگر منشاء احساس شکست، ناامیدی فشارهای نظامی باشد که د رمحاسبات ظاهری سپاه دشمن ازنظر عده ((تعداد نفرات)) عده ((امکانات، تجهیزات، تسلیحات)) دست بر را دارد، درچنین موردی راهکار قرآنی درخروج از ناامیدی ویاس آنست سپاه حق بایست باور داشته باشد در ورای این محاسبات ظاهری قدرت نامرئی وغیبی وجود دارد که دشمن درمحاسبات خودش آن را ملاحظه نمی کند وان(( نصرت الهی)) و((امداد غیبی)) است که وقتی ظاهر می شود قوی ترین سپاه دشمن را ادار به هزیمت وشکست می کند،و قرآن کریم خطاب به مجاهدین اسلامی می گوید((یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ(7/محمد):اى کسانى که ایمان آوردهاید! اگر خدا را یارى کنید، شما را یارى مىکند و گامهایتان را استوار مىسازد))
ازهمین روست که رهبر معظم انقلاب حضرت آیه الله خامنه ای می فرمایند:
((من بارها از قول امام (رضوان اللَّه علیه) نقل کردهام که فرمودند: من از اولی که وارد این قضیه شدیم، دیدم - یا احساس کردم - یک دست قدرتی دارد کارها را پیش میبرد. حقیقتاً همین جور است؛ و این را ایشان به من فرمودند. انسان این دست قدرت الهی را میبیند. البته این دست قدرت الهی، قوم و خویشیای با ما ندارد:((من کان لله کان الله له:هر که برای خدا باشد،خدا هم برای اوست::بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۷۹، ص ۱۹۷)) «إن تنصروا اللَّه ینصرکم:محمد ایه/7»، «و لینصرنّ اللَّه من ینصره: حج آیه/ ۴۰» - باید در خدمت این راه باشیم؛ خالصانه؛ آنچه که داریم، بیاوریم میدان و برای این راه تقدیم کنیم؛ تلاشمان و کارمان را برای این راه تقدیم کنیم. خدای متعال هم تفضل خواهد کرد؛ لطف خواهد کرد؛ امروز هم همین کار شده و خدای متعال تفضل کرده و سنگ دشمن به سوی خودش برگشته؛ تیرش کمانه کرده به طرف خودش؛ و نتوانستند از توطئهای که کردند، طرفی ببندند(دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری، ۲/۷/۱۳۸۸.))
ایستادگی و پیروزی در مقابل قدرتهای بزرگ دنیا، احتیاج به نیرویی بزرگ دارد. مسلمانان باید توجه به نیرویی داشته باشند که آنها دارند و دشمنان ندارند، و آن عبارت است از قدرت خداوند متعال که حمایت کننده از جامعه مسلمانان است. طبیعی است که این قدرت الهی در کشورهای اسلامی مداخله میکند، و به آنها نصرت اهدا میکند که به او توکل نمایند، و با ایمان به نصرت او پیش بروند. اگر این اعتماد به خدا در دنیای اسلام باشد وجود دشمنان از آنجا ریشهکن میشود.: دیدار فرماندهان و مسؤلان سپاه.))
((تحلیل هشتم پیام قرانی: ((مواسات و ایثار))
((مواسات وگذشت)) پیام دیگر قرآنی است که بخشی ازایات قرآن کریم به آن اختصاص یافته است،هرچند مواسات درهمه انسانها به حکم این که انسان اند واز روحیه رقت ودل سوزی برخوردارند، باشدت وضعف وجوددارد، ولی مواسات قرانی مدل وسبک خاصی از مواسات است که درهیچ فرهنگی مذهب وکشوری جز فرهنگ ومذهب اسلامی این مدل ازمواسات وجود ندارد فهم دقیق ازمواسات قرانی زمانی امکان پذیر است که چند نکته به درستی توضیح داده شود؛
نکته اول؛ این است درفرهنگ قرانی ((مواسات)) ودستگیری ازنیاز زمندان حلقه وصلی بین((وجه اللهی باوجه الخلقی)) و((وجه الخلقی با وجه اللهی)) است۰ به این معنا اسلام می خواهد جامعه ومردمی را تربیت کند که ازدرون وباطن امور عبادی چون نماز، حج و روزه نگاه به مستمندان به عنوان عیال اللَّهِ داشته باشند وازوجه اللهی به وجه الخلقی برسند، درهمان حال دستگیری ازمستمندان نیز جنبه انسانی نگیرد بلکه این وجه الخلقی نیز جنبه وجه اللهی گرفته، رضا وخشنود خواهد موج بزند ازهمین روست قرآن کریم ازیک طرف ((مواسات وانفاق)) را که جنبه وجه الخلقی دارد درکنار نماز وشب زنده داری که جنبه وجه الخلقی دارد می گزارد ومی خواهد ازدرون وجه اللهی مؤمنان به ((مواسات)) برسندومی فرماید:((تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (16/سجده)(مؤمنان، به هنگام شب،) پهلوها یشان از بسترها دور مىماند (و) پروردگارشان را از روى بیم و امید مىخوانند، و از آنچه به آنان روزى دادهایم انفاق مىکنند.)) ونیز می فرماید:((((إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً یَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ (29/فاطر)همانا کسانى که کتاب خدا را تلاوت مىکنند و نماز بر پا مىدارند و از آن چه ما روزیشان کردهایم، پنهان و آشکار انفاق مىکنند، به تجارتى دل بستهاند که هرگز زوال نمىپذیرد.))
ازهمین رو صادق علیه السلام درپاسخ هشام حکمت روزه داری را این چنین بیان می فرمایند:
((.إِنَّمَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الصِّیَامَ ، لِیَسْتَوِیَ بِهِ الْغَنِیُّ وَ الْفَقِیرُ وَ ذَلِکَ أَنَّ الْغَنِیَّ لَمْ یَکُنْ لِیَجِدَ مَسَّ الْجُوعِ ، فَیَرْحَمَ الْفَقِیرَ . لِأَنَّ الْغَنِیَّ کُلَّمَا أَرَادَ شَیْئاً قَدَرَ عَلَیْهِ فَأَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُسَوِّیَ بَیْنَ خَلْقِهِ ، وَ أَنْ یُذِیقَ الْغَنِیَّ مَسَّ الْجُوعِ وَ الْأَلَمِ ، لِیَرِقَّ عَلَى الضَّعِیفِ فیرحم الجائع:( من لا یحضره الفقیه، ج3، ص73) براستی خداوند روزه را واجب کرده تا به وسیلة آن بین اغنیا و فقرا مساوات و برابری وجود آید، و این برای آن است که ثروتمندانی که هرگز درد گرسنگی را احساس نکردهاند، به فقرا ترحم نمایند. زیرا اغنیا هر گاه (خوردن و آشامیدنی را) اراده نمودند (و هوس هر نوع مأکولات و مشروبات کردند) برایشان میسر است، پس خداوند تبارک و تعالی (روزه را واجب نمود) که بین بندگانش از فقیر و غنی، برابری به وجود آورد، و این که سرمایه داران مسلمان درد گرسنگی رالمس نمایند، تا بر ضعفاء رقّت آورند، و بر گرسنگان عالم ترحم نمایند))
ازطرف دوم، ((مرضاه الله)) و((وجه الله)) راکه جنبه وجه اللهی دارد کنار مواسات وانفاق قرار داده ومی گوید مومنان از باطن همین امر وجه الخلقی به(( مرضات الله)) و((وجه الله)) می رسند ازهمین روست که می فرماید :
(( وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ(265/بقره) و مَثل کسانى که اموال خود را در طلب رضاى خداوند واستوارى روح خود انفاق مىکنند، همچون مَثل باغى است که در نقطهاى بلند باشد (واز هواى آزاد بحدّ کافى بهره بگیرد) وبارانهاى درشت به آن برسد ومیوهى خود را دو چندان بدهد.)) وهمچنین درایه(272) سوره (بقره) می فرماید:(( وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَلِأَنْفُسِکُمْ وَ ما تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ : وآنچه را از خوبىها انفاق کنید، به نفع خودتان است. و جز براى کسب رضاى خدا انفاق نکنید و (پاداش) آنچه از خوبىها انفاق کنید، به طور کامل به شما داده خواهد شد )) .
با تامل درچینش آیات که انفاق وامور عبادی کنار هم قرار گرفته اند می یابیم مواسات حلقه وصل بین (وجه اللهی با وجه الخلقی) است، وحق تعالی باتشریع روزه ماه رمضان می خواهد دراین کارگاه ریاضت، انسان هایی بااین مدل تربیت شوند که ازانفاق که جنبه وجه الخلقی دارد پلی به وجه اللهی ومرضات الله بزنند
((مشخصه های مواسات اسلامی))
نکته دوم؛ براین که مواسات اسلامی حلقه وصلی بین(وجه اللهی) و(وجه الخلقی)است ملاکات ومشخصاتی دارد اگر این مشخصات درمواسات وجود داشته باشد ومواسات کننده این مشخصات را درانفاقش لحاظ کرده باشد می تواند به مرضات الله برسد؛
نخستین ملاک مواسات وانفاق اسلامی آنست دستگیری ازمستنمدان بایست با حفظ ((کرامت وشخصیت وابرو ی)) فقراوومحرومین باشد ونبایست این انفاق ودستگیری ازمستنمدان به گونه ای باشد که به قیمت ازدست رفتن شخصیت وابروی آنان تمام شود واین هدف درصورتی حاصل می شود انفاق کننده محرومین را طلب کار وخود را بدهکار ببیند وهیچ منتی به آنان نداشته باشد وباور کند بادستگیری ازآنان ازخود دستگیری می کند وان دستی که ازآنان ب به سمت دراز می شود دست خدای متعال است، ازهمین رو قرآن کریم درایه (264) سوره( بقره) شرط در مو اسات وانفاق را خالی بودن از((منت وآزار)) به مستمندان می داند ومی فرماید:(( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى کَالَّذِی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ:اى کسانى که ایمان آوردهاید! بخششهاى خود را با منّت وآزار باطل نسازید، همانند کسى که مال خود را براى خودنمایى به مردم، انفاق مىکند)) وهمچنین درایه (262) سوره(بقره) می فرماید: الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ لا یُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذىً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ:کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مىکنند و سپس به دنبال آنچه انفاق کردهاند، منّت نمىگذارند و آزارى نمىرسانند، پاداش آنها برایشان نزد پروردگارشان (محفوظ) است و نه ترسى دارند و نه غمگین مىشوند.))
دومین ملاک در مواسات وانفاق ((مکتوم وپنهانی)) بودن است۰ به این معنا هرچند انفاق شب وروز زمان ومکان ندارد ولی ازآنجایی که هدف وغرض وحکمت از مواسات ودستگیری از نیاز مندان حفظ آبرو شخصیت آنان ونیز پرهیز ازهرگونه ریا کاری برای انفاق کننده است انفاقی می تواند از وجه الخلقی انفاق کننده را به وجه اللهی برساند که درنهایت پنهانی انجام بگیرد که بهترین موقعیت آن در شب خواهد بود ازهمین رو ابتدا در سوره بقره آیه (274) می فرماید:((الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ:کسانى که اموال خود را در شب وروز، پنهان وآشکارا انفاق مىکنند، اجر وپاداش آنان نزد پروردگارشان است و نه ترسى براى آنهاست و نه غمگین مىشوند)) ولی درایه (271) سوره (بقره) توصیه وسفارش برپنهانی انجام دادن انفاق می کند ومی فرماید:(( إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِیَ وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ یُکَفِّرُ عَنْکُمْ مِنْ سَیِّئاتِکُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ:اگر صدقات را آشکارا بدهید، پس آن کار خوبى است، ولى اگر آنها را مخفى ساخته وبه نیازمندان بدهید، پس این براى شما بهتر است وقسمتى از گناهان شما را مىزداید و خداوند به آنچه انجام مىدهید آگاه است.))
سومین ملاک در مواسات وانفاق اسلامی ((طیب بودن)) جنس انفاق است. به این معنا انفاق ومواسات ارزش دارد وبه انفاق کننده ارزش وبها می دهد ومواسا
تش جان می دهد وملکوتی می شود جنس انفاق ازچیزی باشد که انفاق کننده برای خودش می پسندد نه آن چیزی که از ارزش افتاده وبی مقدار وبنجل شده است، ازهمین رو درایه (276)سوره (بقره) آمده است:(( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ما کَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ لا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذِیهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِیهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ:اى کسانى که ایمان آوردهاید! از پاکیزهترین چیزهایى که بدست آوردهاید و از آنچه ما براى شما از زمین رویانیدهایم، انفاق کنید وبراى انفاق به سراغ قسمتهاى ناپاک (وپست) نروید، در حالى که خود شما هم حاضر نیستید آنها را بپذیرید مگر از روى اغماض (وناچارى) و بدانید خداوند بىنیاز وستوده است.))
چهارمین ملاک در مواسات وانفاق اسلامی ((کوچک دیدن)) وفراموش کردن مواسات وانفاق است۰به این معنا درصورتی انفاق ومواسات که جنبه وجه الخلقی دارد باطن وماهیت وجه اللهی پیدامی کند و پیش ازآنکه ازنیازمندان دستگیری کند از انفاق کننده دستگیری می کند واورا به عالم قدس وصل می نماید که انفاق کننده عملش راکوچک ببیند نه بزرگ، وحقیقه فراموش کند که کار مهمی انجام داده است ازهمین رو درایه(6) سوره(مدثر) آمده است:((وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَکْثِرُ)): و (در عطا) منّت مگذار. و (کارت را) بزرگ مشمار)
تحلیل نهم پیام قرانی:((حسن معاشرت خانوادگی))
((حسن معاشرت خانوادگی)) پیام بسیار مهم، کلیدی وسرنوشت ساز قرآنی است، چراکه خانواده سالم پایه ساختن جامعه سالم خواهد بودو نمی شود((جامعه سالم))بدون((خانواده سالم)) داشت،ولی نکته مهم وکلیدی این است، خانواده سالم با ((حسن معاشرت)) بین اعضای خانواده امکان پذیر خواهد بود، برای اینکه تحلیل همه جانبه ای ازاین پیام قرانی در ساختن ((خانواده سالم)) برای ساختن((جامعه سالم)) داشته باشیم بیان چند نکته لازم است؛
یکم-((بقاءنسل وآرامش بین زوجین))
قرآن کریم فلسفه ازدواج را ((بقاء نسل)) وایجاد((آرامش والفت)) بین دوجنس زن ومرد دانسته است، ازهمین روازیک طرف درآیه ((1))سوره نساء غرض وفلسفه ازخلقت زوجیت را تکثیر نسل دانسته و می فرماید:((یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالًا کَثِیراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً:اى مردم! از پروردگارتان پروا کنید، آن کس که شما را از یک نفس آفرید و همسرش را نیز از (جنس) او آفرید و از آن دو، مردان و زنان بسیارى را (در روى زمین) پراکنده ساخت واز خدایى که (با سوگند) به او از یکدیگر درخواست مىکنید، پروا کنید. و (نسبت) به ارحام نیز تقوا پیشه کنید (وقطع رحم نکنید) که خداوند همواره مراقب شماست))
ودر آیه 11 سوره شوری نیز می فرماید: ((فاطِرُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً وَ مِنَ الْأَنْعامِ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیر:آفریننده آسمانها و زمین، براى شما از خودتان همسرانى قرار داد و از چهار پایان نیز جفتهایى، به این وسیله شما را کثیر مىکند. او را هیچ مانندى نیست و او شنوا و بیناست))
در آیه اول با اوردن کلمه ((وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالًا کَثِیراً وَ نِساءً:مردان و زنان بسیارى را (در روى زمین) پراکنده ساخت)) ودرایه دوم((أَزْواجاً یَذْرَؤُکُمْ فِیهِ: به این وسیله شما را کثیر مىکند.))، نخستین فلسفه خلقت زوجیت ونیز فلسفه ازدواج راکثرت نسل وبقاء نسل معرفی کرده است.
و ازطرف دیگر درایه( 21) سوره روم فلسفه ازدواج را آرامش روحی وروانی وایجاد سکینه بین زوجین دانسته ومی فرماید:((مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ:و از نشانههاى او آن است که از جنس خودتان همسرانى براى شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و میان شما و همسرانتان علاقهى شدید و رحمت قرار داد؛ بى شک در این (نعمت الهى،) براى گروهى که مىاندیشند نشانههاى قطعى است.))
دوم-((راهکار های ساختن خانواده سالم))
پیام قرآن در ((ساختن خانواده سالم)) برای یک ((جامعه سالم))درصورتی امکان پذیر می شود، فرمول وراهکارقرانی(۰۰ وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ : ۰۰و با آنان به نیکویى رفتار کنید )) که درایه (19) سوره نساء آمده و درپیش روی زوجین قرار داده است به عنوان اصل وپایه جدی وبکار گرفته شود،چراکه (عاشرون بالمعروف)) مصادیق متعدد دارد که هر کدام ازاین مصادیق اگر ازطرف زوجین رعایت نشود کانون خانواده ازهم گسیخته می شود
1- درک متقابل
نخستین اصلی که باید ان را جدی بگیرندتا خانواده سالم داشته باشند درک متقابل نسبت به یکدیگر است، به این معنا باور وایمان داشته باشند که دراصل آفرینش وخلقت از((نفس واحده)) آفریده شدند وهیچک مزیتی بردیگر ی ندارند بلکه هریک ازمردوزن ازمحاسن ونقایصی برخوردارند، ومی توانند مکمل یکدیگر بوده نقص ها راتبدیل به نقطه مثبت نمایند، منشاء بسیاری ازاختلاف ها، وبگو مگوها درخانواده ازهمین جا ناشی می شود که هریک ازز وجین خودرااز دیگری کامل ترمی داند وحاضر نیست به ضعف ونقص خود اعتراف داشته باشد، گام اول درحسن معاشرت درهمین است زن مرد رامکمل خود، ومرد زن را مکمل خود بداند
2ـ چشم پوشی ازعیوب
چشم پوشی زوجین ازعیب یکد یگر مصداق دیگری از(حسن معاشرت))و (( عاشرون بالمعروف)) است که زن ومرد بایست آن رادراتباط خانوادگی رعایت کنند، چراکه دوطرف باانسان روبرو هستند که در محاصره تسویلات شیطان وهواهای نفسانی قرار دارد، آرامش وسکینه زندگی اقتضاءمی کند اگر عیبی ازیگدیگر دیدند چشم پوشی کنند ازهمین رو قرآن کریم درایه (187)سوره بقره درتوصیف زن ومرد می فرماید:((هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَ أَنْتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ :
آنها لباس شما هستند و شما لباس آنها).
رازتشبیه همسر به لباس، بخاطر این نکات ظریف ولطیف است که:
اولا: باس باید در طرح و رنگ و جنس مناسب انسان باشد. همسر نیز باید هم "کفو" انسان و متناسب با فکر و شخصیت انسان باشد
ثانیا: لباس مایه زینت و آرامش است، همسر و فرزند نیز مایه زینت و آرامش خانواده هستند.
ثالثا: لباس عیوب انسان را میپوشاند، هر یک از زن و مرد نیز باید عیوب و نارساییهای یکدیگر را بپوشانند.
رابعا: لباس، انسان را از خطر سرما و گرما حفظ میکند، وجود همسر نیز کانون خانواده را از آسیبها حفظ و آن را گرم میکند و زندگی را از سردی میرهاند.
خامسا: لباس، حریم انسان است و دوری از لباس، مایه رسوایی. دوری از ازدواج و همسر نیز سبب انحراف و رسوایی انسان میشود.
سادسا: در هوای سرد، لباس ضخیم و در هوای گرم لباس نازک استفاده میشود، هر یک از زن و مرد نیز باید اخلاق و رفتار خود را متناسب با نیاز روحی طرف مقابل تنظیم کنند؛ اگر مرد عصبانی است، زن با لطافت با او برخورد کند و اگر زن خسته است، مرد با او مدارا کند.
سابعا: انسان باید لباس خود را از آلودگی حفظ کند، هر یک از زوجین نیز باید دیگری را از آلوده شدن به گناه حفظ کنند.: کتاب دقایقی با قرآن، قرائتی))
3- خانواده کانون مودت و رحمت
سومین اصلی که بایدز وجین به آن نگاه جدی داشته باشند آنست محیط خانواده باشگاه زور آزمایی وکشتی گیری برای به خاک مالیدن پشت حریف نیست، هرچند مرد به دلیل توانی فیزیکی ریاست خانواده را به عهده دارد اما به این معنا نیست که مرد نگاهش به زن مالکانه وبه چشم استخدام واستثمارباشدکه هرظلمی را بر همسرش بنماید تاجایی که زن برای رهایی خودش ازمهر بگذرد تا طلاق بگیرد، درمقابل هرچند مهریه حق شرعی وقانونی زن است، اما هرگز به این معنا نیست که اهرم فشاری دردست زن برعلیه مرد باشد که زن سوءاستفاده کرده ومردرا تهدید به اجراء گذاشتن مهریه نماید، بلکه در محدوده زندگی خانوادگی، نیاز به عاطفه و محبت، شدیدتر است و تنها عاطفه و محبت و عشق است که این کانون کوچک را گرم و جذاب می سازد و محیط بسیار مناسب و مساعدی برای آسایش و آرامش و شکوفایی استعدادها و پرورش و تزکیه کودکان به وجود می آورد، نکته لطیف قرآنی:((وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةِ)) درهمین است که خانواده سالم بانشاط خانواده ای است که عشق، مهربانی دران موج بزند ((مودت ورحمت)) برآن حاکم باشد، ازهمین رو معظم انقلاب در دیدار با نان می فرمایند:
((مهمترین چیزی که بشر به آن احتیاج دارد، آرامش است. سعادت انسان در این است که از تلاطم و اضطراب روحی در امان و آرامش روحی داشته باشد. این را خانواده به انسان میدهد؛ هم به زن و هم به مرد. جملهی بعدی بسیار جالب و زیباست. میفرماید: «و جعل بینکم مودّة و رحمة». رابطهی درست زن و مرد این است: مودّت و رحمت، رابطهی دوستی، رابطهی مهربانی؛ هم یکدیگر را دوست بدارند و به هم عشق بورزند و هم با یکدیگر مهربان باشند. عشق ورزیدن همراه با خشونت مورد قبول نیست؛ مهربانی بدون محبّت هم مورد قبول نیست.( بیانات در دیدار جمعی از زنان - 1376/07/30)
تحلیل دهم پیام قرانی: ((تغذیه ازمال حلال وطیب))
تغذیه ازمال((حلال وطیب)) و پرهیز از مال ((حرام وخبیث)) ازجمله پیام ها ودرس های قرآنی است که بخشی از (6223) آیات قرآن به آن اختصاص یافته است، برای اینکه این پیام قرآنی را باهمه جوانبش مورد تحلیل قرار دهیم بیان وتوضیح چند نکته لازم وضروری است؛
1-((اهمیت تغذیه ازمال حلال طیب))
ازآنجایی که تغذیه ازمال(حلال وطیب)رابطه مستقیم درسلامتی روحی وروانی، و تغذیه ازمال((حرام وخبیث)) رابطه مستقیم درانحراف روحی وروانی انسان دارد به دلایل متعدد قرآنی وظیفه وتکلیف هرانسانی دراین است دقت و احتیاط وسواس گونه درتغذیه ازمال ((حلال وطیب)) واجتناب ازمال((حرام وخبیث)) باید داشته باشد
دلیل اول؛ ایه(24) از سوره (عبس) است، که همه را مکلف می کند که قبل ازاستفاده طعام وغذا اعم از غذای فکری ونیز طعام وغذای بدنی وجسمی در طیب وغیر طیب بودن آن دقت کافی نماید ازهمین رو می فرماید ((((فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ :پس باید انسان به غذاى خود بنگرد))
دلیل دوم؛ براهمیت تغذیه ازمال حلال وطیب واجتناب ازمال حرام داستان خارج شدن آدم وحوا ازبهشت خواهدبود، همانگونه که جناب استاد قرائتی توضیح دادند: ((خداوند حضرت آدم و حوا را خلق کرد، در یک باغ بسیار خوبی، گفت: اینجا خوش باشید. هرچه هم خواستید بخورید، «وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما» (بقره/۳۵) هرچه میخواهید بخورید. فرمود: این یکی را نخورید. «وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ» پس ببینید سر لقمه شد. همه چیز بخورید و این یکی را نخورید. آدم و حوا هم وسوسه شدن از طرف شیطان همان که خدا گفت نخورید، خوردند. پس این لقمه که در شکمشان رفت، خداوند فرمود: از این منظره و باغ بیرون بروید، دیگر جای شما اینجا نیست. آدم و حوا را بیرون کردند، ما هم نسلش هستیم بیرون کردند. همه به درد سر افتادیم سر یک لقمه که نباید بخورد، خورد. تازه نگفته بود و تکلیف نبود. آن باغ جای تکلیف نبود، تکلیف جایش دنیاست. توصیه بود. مثل اینکه آدم میگوید آقا سرما نخوری. یک توصیهای خدا به آدم و حوا کرد، این توصیه را گوش ندادند، خودش و نسلش را بیرون انداختند. ما همه گرفتاریهایمان برای این است که پدر ما این لقمه را خورد. حالا ما چقدر لقمه حرام خوردیم؟ این لقمه حرام که نبوده، تکلیف نبوده، توصیه بوده است. به قول طلبهها میگویند: امر مولوی نبوده امر ارشادی بوده است. امر مولوی مثل اینکه میگویند: بکن و نکن و سفت میگویند. ارشادی مثل اینکه آدم به بچهاش میگوید: لباس بپوش سرما نخوری. پزشک به بیمار میگوید این دارو را نخوری، هرچه من گفتم بخور و هرچه من نگفتم نخور. توصیه، به یک توصیهی شکمی عمل نشد نسل بشر سقوط کرد. احبط، احبطا، بروید از اینجا بیرون. آنها بیرون آمدند آدم و حوا، ما هم نسلش هستیم، همه گرفتاریهای ما سر یک لقمه است. پس ببینید چقدر مسأله مهم است و بشر چطور خواب است.: درس هایی از قرآن استاد قرائتی))
دلیل سوم؛ براهمیت تغذیه((حلال طیب)) سیره رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است چراکه:((ان حضرت با دقت بسیار، چیزی را از کسی میپذیرفت و تا یقین به حلال بودن آن پیدا نمیکرد، آن را نمیخورد.
داستان «امّ عبدالله» خواهر «شدّاد بن اوس» به خوبی روایت فوق را تبیین مینماید. در تاریخ نقل است: «پس از روزی دراز و بس سوزان، امّ عبدالله ظرف شیری برای افطار رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرستاد. حضرت ظرف را به وی بازگرداند و به وی پیغام فرستاد که: این شیر را از کجا آوردهای؟ امّ عبدالله گفت: از گوسفند خویش. سپس فرمود: این گوسفند را از کجا آوردهای؟ امّ عبدالله گفت: از مال خود خریدهام. سپس ایشان، شیر را آشامید. فردای آن روز، امّ عبدالله نزد پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمد و عرض کرد: ای پیامبر خدا! به خاطر گرمی هوا و درازی روز، ظرف شیری برایتان فرستادم؛ امّا شما آن را همراه پیکی باز گرداندی؟ پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «بِذَلِکَ اُمِرَتِ الرُّسُلُ اَنْ لَا تَاکُلَ اِلَّا طَیِّباً وَلَا تَعْمَلَ اِلَّا صَالِحاً؛ به همین خاطر، پیامبران، فرمان یافتهاند که جز حلال نخورند و جز کار نیک انجام ندهند))
بر همین اساس رسولالله صلی الله علیه علیه وآله در وصیتش به امام علی (علیهالسلام) میفرماید: «یَا عَلِیُّ! اثْنَتَا عَشْرَةَ خَصْلَةً یَنْبَغِی لِلرَّجُلِ الْمُسْلِمِ اَنْ یَتَعَلَّمَهَا فِی الْمَائِدَةِ اَرْبَعٌ مِنْهَا فَرِیضَةٌ وَاَرْبَعٌ مِنْهَا سُنَّةٌ وَاَرْبَعٌ مِنْهَا اَدَبٌ فَاَمَّا الْفَرِیضَةُ فَالْمَعْرِفَةُ بِمَا یَاکُلُ...: یا علی! دوازده خصلت است که سزاوار است انسان مسلمان در رابطه با غذا خوردن فرا گیرد؛ که چهارتا از آن واجب و چهارتای دیگر سنت و مابقی (جزء) ادب (سفره) است: (یکی از واجبات) شناخت به آن چیزی است که میخورد.
2- ((اثارعملی تغذیه ازلقمه حرام))
هرچند در روآیات اثارعملی فراوانی برای تغذیه ازمال حرام آمده است، تنها چند مورد بسیارمهم وحساس ازتاثیرگذاری تغذیه ازمال حرام ولقمه حرام دراینجا می اوریم
نخستین اثرعملی تغذیه ازمال حرام خبیث((تغییر روحی وروانی)) است، به این معنا علماء اخلاق معتقدند اگر شخص ازمال حرام تغذیه کند هرچند یک لقمه باشد روحیه بهیمه وحیوانیت ودرند گی پیدامی کند، همانگو نه که کوفیا ن حاضرشدند آقازاده پیامبر شان را به شهادت برسانند ریشه این جنایت در حرام خواری انان بوده است وازهمین رو ست سید الشهداء علیه السلام خطاب به آنان فرمود:((.. و کُلُّکُم عاصٍ لِأمری غیرُ مُستَمِعٍ قَولی فقد مُلِئَت بُطونُکُم مِن الحَرامِ و طُبِعَ على قُلوبِکُم.: همه شما از من نافرمانى مىکنید و به سخنان من گوش نمىدهید؛ زیرا شکمهایتان از حرام پر شده و بر دلهایتان مُهر [غفلت] خورده است. (بحارالأنوار، ج45)
اگر ازمال شبهه ناک یعنی مالی که مشتبه بین حلال وحرام است تغذیه کند، قساوت قلب پیدامی کند۰واگر ازمال حلال ولی غیرطیب تغذیه کند روحیه عادی وطبیعی خواهد داشت، واگرازمال حلال طیب باشد توفیق عمل صالح ونشاط درعبادت برایش حاصل می شود، ازهمین رو قرآن کریم می فرماید:
((یَا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّی بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ؛(مؤمنون/51) اى پیامبران از پاکیزهها بخورید و کار صالح و شایسته کنید که من به آنچه انجام مىدهید دانایم:))
ازاینکه آیه مبارکه رامتفرع بر تغذیه طیب کرده است دلالت براین معنا دارد که تغذیه رابطه با شرایط روحی شخص دارد، اگر خبیث وحرام باشدموجب رشد رزائل اخلاقی واگر طیب باش موجب رشد معنوی خواهد بود
دومین اثر عملی تغذیه ازمال حرام خبیث((آمادگی پیداکردن برای پذیرش باطل)) است،به این معنا همانگونه که گیاه از آب بینیاز نیست، و هرقدر آبی پاکتر باشد، آن گیاه هم پاک و میوهاش شیرین خواهد بود و هرقدر آبی پلید باشد، آن گیاه هم پلید و میوه آن تلخ خواهد شد، میوه عمل انسان نیز گویای نوع تغذیه او میباشد. اثر غذای حلال در سبکی روح، نور باطن، توجه به عبادات، و اثر غذای حرام در سنگینی، کدورت وسیاهی دل وروح نقش کلیدی دارد، حرام خواری هرچند یک لقمه باشدموجب می شود شخص حرام خوار برای دست یافتن لقمه مال حرام به قیمت نابو د کردن حق وعدل، بااهل باطل همسو شود وهرپیشنهاد باطلی را بپذیرد،مصداق واضح این داستان((شریک بن عبدالله نخعی)) است،مورخ معروف «مسعودی» در «مروج الذهب» نقل میکند که: «فضل بن ربیع، رئیس تشریفات دربار «مهدی» سومین خلیفه عباسی، میگوید:
((روزی شریک بن عبدالله نخعی (قاضی مشهور، که از دانشمندان نامی اهل تسنن بود و در علم فقه و حدیث مهارت داشت و دارای هوشی سرشار و استعدادی قابل ملاحظه بود. اهل تسنن او را بزرگ میداشتند، و برای قضاوت از دیگران بهتر و لایقتر میدانستند و عدالتش را در محکمه قضا میستودند.) به ملاقات خلیفه آمد. مهدی او را گرامی داشت و از وی خواست که یکی از سه کار را انتخاب کند: یا منصب قضاوت پایتخت را بپذیرد، یا به فرزندان خلیفه علم و حدیث بیاموزد، و یا یک وعده غذا با او صرف کند. شریک از تماس زیاد با دربار و رجال دولت آن روز احتراز میجست و سعی میکرد به هر نحو شده خود را در دستگاه آنها وارد نسازد و دامنش آلوده نگردد؛ و لذا از پذیرش هر سه پیشنهاد خلیفه عذر خواست؛ ولی مهدی عباسی عذر او را نپذیرفت و گفت: حتماً یکی از آنها را اختیار کن. شریک فکری کرد و بعد پیش خود گفت: خوردن غذا آسانتر از تقبل آن دو کار دیگر است. از اینرو، آمادگی خود را برای صرف غذا با خلیفه اعلام داشت. خلیفه هم دستور داد غذای بسیار لذیذ (و طبعاً حرام) تهیه کنند، سپس سفره گستردند و انواع غذای رنگارنگ بر آن نهادند و شریک و خلیفه مشغول صرف آن شدند. بعد از صرف غذا، ناظر آشپزخانه دربار رو به خلیفه کرد و گفت: این پیرمرد بعد از خوردن این غذا هرگز بوی رستگاری را نخواهد دید!
فضل بن ربیع گوید: مطلب همینگونه شد، و شریک بن عبدالله بعد از این ماجرا، هم به تعلیم فرزندان آنها پرداخت و هم منصب قضاوت را از سوی آنها پذیرفت. پس از آنکه مستمری او را به دفتر نویس (حسابدار دربار) حواله دادند، درباره مبلغ آن چانه میزد، دفتر نویس گفت: مگر پارچه فروختهای. گفت: به خدا مهمتر از پارچه فروختهام، دینم را فروختهام.»
تحلیل یازدهم پیام قرانی ((سحر خیزی واقامه نافله شب))
سحر خیزی واقامه نافله شب یکی از پیام های عارفانه وسالکانه قرآنی است که نه تنها قرآن سفارش وتوصیه به آن می نماید، بلکه تاکید برآن دارد ازهمین رو درسوره (مدثر) خطاب به رسول الله صلی الله علیه وآله م فرماید(((قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا (2)به پا خیز شب را مگر اندکى))؛ ((نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا: (3)نیمى از شب یا اندکى از آن را بکاه))، برای اینکه تحلیل همه جانبه ای ازاین پیام قرانی داشته باشیم ونسبت به اثارعملی واقف شویم وخود را مقید به مداومت نمازشب نماییم برخی ازبرکات واثارعملی آن را دراینجا می اوریم؛
نخستین اثر وفایده خواندن یازده رکعت ازنافله شب((صیانت ازفریضه واجب)) است به این معنا محسوس ترین وعینی ترین فایده مشترک نافله شب برای همه شب زنده داران درهرمرتبه ازسلوک باشند این است می توان قاطعانه تضمین کرد تمام کسانی که توفیق انجام نمازشب را دارند نماز واجب به ویژه نماز صبح آنان ترک وقضا نمی شود
دومین اثرعملی ومشترک یازده رکعت نمازشب برای همه شب زنده داران وسحر خیزان((مالک وسلطه یافتن)) نسبت به همه اعضا وجوارح وبرتمام تمایلات نفسانی است۰به این معنا تمام مفاسد وناهنجاری اخلاقی چون،:غیبت کردن، تهمت زدن، دروغ گفتن، هرزه بودن وچشم به ناموس مردم داشتن، ظلم کردن، انگ وافترا بستن، اموال مسلمین را حیف ومال کردن وبه یغما بردن همه وهمه مبدا وریشه اش دراین است تمایلات نفسانی مالک وارباب روح وروان انسان است، واین غرایز ونفسانیات رب ومالک آدمی می باشند وبه تعبیر قرآن درایه(23) سوره فرقان:(أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ : پس آیا دیدى کسى را که هواى خویش را معبود خود قرار داده))
ازآثار عملی نمازشب خالصانه در دل شب واین جنس عبادت وخلوت با ذات باریتعالی موجب می شود که قوه وقدرت معنوی درانسان شکل بگیرد که رب ومالک تمام اعضا وجوارخ خود بشود وفرصت تصمیم سازی را ازآنها بگیرد چراکه به تعبیر امام صادق علیه السلام ((العبودیه جوهره کنهها الربوبیه)) یعنی حقیقت وباطن عبادت آنست انسان با عبادت کردن ازیک جهت به اوج بندگی می رسد وخود رابرده حق تعالی می بیند ودرمان حال رب، مالک ورب تمایلات نفسانی خودش می شود واین به دست نمی آید مگر به برکت نماز وعبادت ازهمین روست درایه(45) عنکبوت آمده است:((۰۰وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ : و نماز را بهپادار، که همانا نماز (انسان را) از فحشا و منکر باز مىدارد و البتّه یاد خدا بزرگتر است و خداوند آنچه را انجام مىدهید مىداند.))
به برکت همین نمازشب است قهرمانانی چون چنین عارفان وسالکانی تربیت می شوند وبه جامعه خسته ازمعصیت و رنگ باخته ازانسان عرضه می شود که چند نمونه از عارفان وسالکان را که رب تمایلات شدند را دراینجا می اورم؛
1- درس قضاء استاد آیه الله شیخ جواد تبریزی می رفتیم، یکی از روزها فرزند آیه الله مصطفی خمینی بر استدلال استاد اشکالی کردن واستاد پاسخ داد، واین اشکال وپاسخ چند بار بین حضرت استاد وآقای سید حسین مصطفوی تکرار شد واستاد خسته شدند وبافریادگفتند کافی است خسته شدم ولی آنچه که بعد ازدرس اتفاق افتاد زیباترین نورانی لحظه برای پانصد نفر شاگرد بود چراکه استاد فرمودند همه بنشینیذ وسپس شاگردش را صدا دند. وجلوی کرسی تدریس آوردند وبعد فرمودند من د اشتباه کردم، یکی فریاد زدم، دیگر فریاد برسر ذریه رسول الله صلی الله علیه و آله زدم مرا درهمین جمع ببخش وگرنه امشب خوابم نمی برد اینگونه شکستن استاد اول حوزه. مقابل شاگرد محقق نمی شود جزبه برکت نمازشبی که این اولیا ءالهی مداومت برآن داشته اند.
2- متفکرشهید استاد مطهری درهوای گرم تابستان ساعت د بعد از ظهر خود رابه شهرری که آن روزها آیه الله حجت به دلیل بیماری آنچه به سر می بردند رساند ودربرابر استاد نشست وعرض کرد من هرگز ازشما غیبت نکردم.ولی جلساتی بودم که ازشما غیبت شنیدم آمدم ازشما حلالیت بطلبم استاد شگفت زده از شاگردی که این اهل مراقبه است این حاصل نشدهاست مگر به برکت مداومت استاد مطهری به نمازشب
سومین اثرعملی ومعنوی ((نافله شب)) رسیدن نماز گزار به مقام ومرتبه ((مقام محمود)) است۰ چراکه درایه(79) سوره(اسرا) درفضیلت وبرکت معنوی نافله شب آمده است ((وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً :و پاسى از شب را بیدار باش وتهجّد و عبادت کن، و این وظیفهاى افزون براى توست، باشد که پروردگارت تو را به مقامى محمود وپسندیده برانگیزد.))
مفسران به پیروی از این احادیث، معتقدند که «منظور از این مقام والا و ارجمند، ((منزلت شفاعت)) و ((حتی بالاتر از مقام)) شفاعت است گرچه مقام محمود، ویژه پیامبر و آل اوست، ولی در مراحل پایین تر، عالمان راستین، شهدا و مؤمنین هم میتوانند این مقام را دارا شوند و به اذن خدا، از بعضی افراد، شفاعت کنند. امیرالمومنین(علیه السلام) در مورد اهل محشر میفرماید: «جمع میشوند در موطنی که در آن جا، مقام حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) است. آن گاه، پیامبر به گونه ای خداوند را ستایش میکند که هیچ کس قبل از او ستایش نکرده است و بعد از آن، ستایش میکند هر مؤمن و مؤمنه ای، و ابتدا میکند به صدیقین و شهدا و بعد از آن صالحان؛ در این هنگام تمامی اهل آسمان و زمین، پیامبر را ستایش میکنند؛ چنان که در قرآن آمده است: عَسی أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً؛ «پس خوشا به حال کسی که برای او در این روز، بهره و نصیبی باشد و وای به حال کسی که در این روز، بهره و نصیبی نداشته باشد(. . تفسیر موضوعی قرآن، ج 5، (معاد در قرآن)
بنابر این هرچند دراین آیه مبارکه وعده ((مقام محمود)) به رسول الله صلی الله علیه وآله داده شده است ولی همانگونه که در روایات آمده است همه اولیاء الهی پیامبر را الگو قراردهند ومداومت برسحر خیزی داشته باشند انان نیز از فیض وبرکت((مقام محمود)) بهره مند خواهند شد.
چهارمین اثر وبرکت معنوی نافله شب برای سالکان وعارفان ((ولایت تکوینی))؛ ((صاحب کرامت))؛ ((ومستحاب الدعوه)) شدن است۰به این معنا عارفان به دلیل انجام ریاضت ونافله انچنان به قله ازاستغراق می رسند و درصفات جمال وجلال الهی محو می شوند که آثار صفات الهی درآنها تبلور پیدا می کند و با این که آنان (خداوند گار) وخالق نظام هستی نیستند ولی (خداوند کار) می شوند وباتصرف در عالم هستی به اذن الهی کارهای ناشدنی را شدنی می کنند ومستحاب الد عوه می شوند، ازهمین رو د رحدیث قدسی از سول الله (ص) آمده است:
((وما تقرَّبَ إِلَیَّ عبْدِی بِشْیءٍ أَحبَّ إِلَیَ مِمَّا افْتَرَضْت علیْهِ، وما یَزالُ عبدی یتقرَّبُ إِلیَّ بالنَّوافِل حَتَّی أُحِبَّه، فَإِذا أَحبَبْتُه کُنْتُ سمعهُ الَّذی یسْمعُ به، وبَصره الذی یُبصِرُ بِهِ، ویدَهُ التی یَبْطِش بِهَا، ورِجلَهُ التی یمْشِی بها، وَإِنْ سأَلنِی أَعطَیتُه، ولَئِنِ اسْتَعَاذَنِی لأُعِیذَّنه(( : خداوند متعال میفرماید: محبوبترین چیز نزد من که بنده ام به وسیلهی آن به من نزدیک میشود، اعمالی است که بر او فرض کردهام و بندهی من همیشه با انجام دادن سنتها (نوافل) به من نزدیک میشود تا آن که او را دوست میدارم و چون او را دوست داشتم، گوش او خواهم شد که با آن میشنود و چشم او میشوم که با آن میبیند و دست او خواهم شد که با آن حمله و دفاع میکند و پای او میشوم که با آن راه میرود و اگر از من چیزی بخواهد، به او عطا میکنم، و اگر از شر چیزی به من پناه جوید، او را پناه میدهم : اصول کافی، ج2، ص352.