نویسنده:محمد عظیم محسنی دایکندی
چکیده :
در خلال معارفی که درباره عالم برزخ مطرح است، سخن از وجود بهشت و جهنّم برزخی شده. وقتی روح انسان از بدن خارج می شود، در بهشت یا جهنّم برزخی وارد می گردد که از بهشت و جهنّم دائمی ضعیف تر است. آیات و روایات زیادی وجود دارد، که به روشنی دلالت می کنند بر اینکه نعمت و عذاب الاهی در عالم برزخ شامل حال برزخیان می گردد. از این رو، عموم علمای اسلامی به وجود بهشت و دوزخ برزخی، پیش از برپایی رستاخیز اعتقاد دارند. پیروان دین مبین اسلام مکلّف اند آن را به عنوان یکی از معتقدات و ضروریات دینی بپذیرند و به استناد وحی الاهی و اخبار مُخبر صادق، یعنی رسول گرامی به وجود آن معتقد و مؤمن باشند. در قرآن کریم آیات زیادی داریم که می گوید: بعد از مردن تا قیامت، حیات باقی است. گاهی دربارهٔ خصوص اتقیا و سعدا این مطلب گفته شده است و گاهی دربارهٔ اشقیا.ما به طور خلاصه چند آیه را به عنوان نمونه در هر دو مورد می آوریمخلاصه، از آیات و روایات دانسته می شود که برای انسان پس از مرگ، بهشت و جهنّم برزخی موجود است که غیر از بهشت و جهنّم قیامتی است و پس از آن که برزخ سپری گردید و در صور دمیده شد، قیامت کبری برپا می شود و با حسابرسی هرکس به سزای عمل خود برسد، آن وقت انسان به بهشت و یا جهنّم قیامتی وارد می شود و برای همیشه آنجا می…متن مقاله :
بهشت و جهنّم برزخی
در خلال معارفی که درباره عالم برزخ مطرح است، سخن از وجود بهشت و جهنّم برزخی شده. وقتی روح انسان از بدن خارج میشود، در بهشت یا جهنّم برزخی وارد میگردد که از بهشت و جهنّم دائمی ضعیفتر است. آیات و روایات زیادی وجود دارد، که به روشنی دلالت میکنند بر اینکه نعمت و عذاب الاهی در عالم برزخ شامل حال برزخیان میگردد. از این رو، عموم علمای اسلامی به وجود بهشت و دوزخ برزخی، پیش از برپایی رستاخیز اعتقاد دارند. پیروان دین مبین اسلام مکلّفاند آن را به عنوان یکی از معتقدات و ضروریات دینی بپذیرند و به استناد وحی الاهی و اخبار مُخبر صادق، یعنی رسول گرامی به وجود آن معتقد و مؤمن باشند.
در قرآن کریم آیات زیادی داریم که میگوید: بعد از مردن تا قیامت، حیات باقی است. گاهی دربارهٔ خصوص اتقیا و سعدا این مطلب گفته شده است و گاهی دربارهٔ اشقیا.
ما به طور خلاصه چند آیه را به عنوان نمونه در هر دو مورد میآوریم و روایاتی را که در ذیل آیات وارد شده نیز ذکر خواهیم نمود.
الف) در برخی آیات، به صراحت از حیات و بهشت برزخی انسانهای سعادتمند و بهرهمندی آنان از نعمتهای الاهی سخن گفته شده است. قرآن دربارهٔ شهیدان راه خدا میفرماید:
۱. {وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللهِ أمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ* فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَیسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلا هُمْ یحْزَنُونَ}. ([۱])
هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شدهاند، مرده مپندار، بلکه زندهاند که نزد پروردگارشان روزی داده میشوند. به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادماناند، و برای کسانی که از پی ایشاناند و هنوز به آنان نپیوستهاند شادی میکنند که نه بیمی بر ایشان است و نه اندوهگین میشوند.
این آیه آشکارا بر زنده بودن شهیدان پس از مرگ دلالت دارد؛ و نیز میرساند که انسان علاوه بر بدن مادّی خود، جوهر دیگری دارد که با فقدان بدن مادّی میتواند با آن زنده باشد. زیرا تعابیری مانند: «روزی خوردن در نزد پروردگار» و «خشنودی از نعمتهای الهی» بدون در نظر گرفتن حیات و شؤون برزخی بیمعناست. این آیه در مقام توصیف احوال شهیدان در برزخ است نه در قیامت. چون آیه صراحت دارد که شهدا برای برادران دینی خود که هنوز به آنان ملحق نشدهاند و در قید حیاتاند، شادمان میشوند به این جهت که هیچ خوف و اندوهی نخواهند داشت؛ بنابراین حیات آنان حیات حقیقی است نه مجازی.
در روایتی صحیح، ابوبصیر از امام صادق(ع) نقل میکند که آن حضرت ذیل آیه فوق درباره «شهدای فی سبیل الله» فرمودند:
هُمْ وَ اللهِ شِیعَتُنَا إِذَا دَخَلُوا الْجَنَّهَ وَاسْتَقْبَلُوا الْکرَامَهَ مِنَ اللهِ اسْتَبْشَرُوا بِمَنْ لَمْ یلْحَقْ بِهِمْ مِنْ إِخْوَانِهِمْ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فی الدُّنْیا أَلَّا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلاهُمْ یحْزَنُونَ وَهُوَ رَدٌّ عَلَی مَنْ یبْطِلُ الثَّوَابَ وَالْعِقَابَ بَعْدَ الْمَوْتِ. ([۲])
به خدا قسم! آنان شیعیان ما هستند که وقتی داخل بهشت شدند و با کرامت الاهی روبرو شدند، نسبت به کسانی از برادران مؤمنشان که به ایشان ملحق نشدهاند بشارت و نوید میدهند که هیچ خوف و حزنی برای آنها نیست و این کلام، قول کسانی که پاداش و کیفر بعد از مرگ را باطل میدانند رد میکند. ([۳])
در روایت دیگری بُرَید عِجلی میگوید: از امام باقر(ع) درباره این آیه: {وَیسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلاهُمْ یحْزَنُونَ} پرسیدم، حضرت فرمودند:
هُمْ وَ اللهِ شِیعَتُنَا حِینَ صَارَتْ أَرْوَاحُهُمْ فِی الْجَنَّهِ وَاسْتَقْبَلُوا الْکرَامَهَ مِنَ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ عَلِمُوا وَاسْتَیقَنُوا أَنَّهُمْ کانُوا عَلَی الْحَقِّ وَعَلَی دِینِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ وَاسْتَبْشَرُوا بِمَنْ لَمْ یلْحَقْ بِهِمْ مِنْ إِخْوَانِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ. ([۴])
به خدا قسم، آنان شیعیان ما هستند. (اشاره به آن) هنگامی که روحشان به سمت بهشت روانه گشته و با کرامت الاهی روبرو میشوند و یقین میکنند که هم برحقاند و هم بر دین خداوند هستند. پس برای برادران دینی خود که هنوز به آنان ملحق نشدهاند (و در قید حیاتاند) شادمان میشوند (به این جهت) که هیچ خوف و حزنی نخواهند داشت.
در روایت دیگری نیز چنین آمده است:
عَنْ عَقِیلٍ الْخُزَاعِی أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(ع) کانَ إِذَا حَضَرَ الْحَرْبَ یوصِی لِلْمُسْلِمِینَ بِکلِمَاتٍ فَیقُولُ: تَعَاهَدُوا الصَّلاه… ثُمَّ إِنَّ الْجِهَادَ أَشْرَفُ الْأَعْمَالِ بَعْدَ الْإِسْلامِ وَهُوَ قِوَامُ الدِّینِ وَالأَجْرُ فِیهِ عَظِیمٌ مَعَ الْعِزَّهِ وَالْمَنَعَهِ وَهُوَ الْکرَّهُ فِیهِ الْحَسَنَاتُ وَالْبُشْرَی بِالْجَنَّهِ بَعْدَ الشَّهَادَهِ وَبِالرِّزْقِ غَداً عِنْدَ الرَّبِّ وَالْکرَامَهِ یقُولُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ {وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فی سَبِیلِ اللهِ الآیه}. ([۵])
عقیل خزاعی گوید: هنگامی که امیر المؤمنین(ع) در جنگ حاضر شدند، به مسلمانان سفارشهایی فرمودند: از جمله اینکه با نماز همپیمان شوید… بعد از اسلام، جهاد شریفترین (و برترین) اعمال است؛ قوام دین بستگی به آن دارد؛ دارای پاداشی عظیم و توأم با عزّت و سرفرازی است و آن حمله و یورشی است که حسناتی دارد و پس از مرگ بشارت به بهشت، و در قیامت بشارت به رزق و کرامت الاهی را در پی خواهد داشت. خدای تعالی میفرماید: {وَلاتَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فی سَبِیلِ اللهِ…}.
با تأمّل و دقّت در کلام حضرت، در مییابیم که لازمه کلام آن بزرگوار (بشارت به بهشت پس از شهادت) به داشتن حیات برزخی است و به همین جهت آن را از قیامت جدا نموده و درباره آن فرموده است: «وبالرزق غداً» که مربوط به قیامت میشود.
۲. آیات دیگری هم در این زمینه داریم که داستان مردی را حکایت میکند که به جرم دعوت مردم به پیروی از پیامبران به شهادت میرسد، این شخص مؤمن آل یاسین است. که داستانش در سورهٔ یاسین آمده است. ([۶]) قرآن حکایت میکند که دو رسول به قریهای فرستاده شده و بعد خداوند سوّمی را در تأیید آنها فرستاد». ([۷])
{إِذْ أرْسَلْنَا إِلَیهِمُ اثْنَینِ فَکذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُواْ إِنَّا إِلَیکم مُّرْسَلُون}.([۸])
نخست دو تن را به نزدشان فرستادیم و تکذیبشان کردند پس با سوّمی نیروشان دادیم و گفتند: ما به سوی شما فرستاده شدهایم.
برخی از مفسّرین در ذیل این آیه نوشتهاند که حضرت عیسی(ع) دو تن از حواریّون خود را به شهر انطاکیه که بتپرست بودند، فرستاد. آنها مردم را به توحید دعوت کردند و برای اثبات حقّانیت دعوت خود، معجزاتی مانند شفای بیماران به آنها نشان دادند. پادشاه آن شهر، آن دو تا را دستگیر کرده و به زندان انداخت. در این هنگام، حضرت عیسی، شمعون صفا را که بزرگ حوّاریون بود، به دنبال آنها فرستاد. او نیز پادشاه و مردم را به خداپرستی دعوت کرد و معجزاتی ارائه کرد. امّا پادشاه و قومش ایمان نیاوردند و تصمیم گرفتند که آن سه فرستاده را به قتل برسانند. ([۹]) این واقعه به گوش حبیب نجّار رسید، همان شخصی که آیات ۲۰ تا ۲۷ درباره او سخن میگوید.
{وَ جاءَ مِنْ أقْصَا الْمَدینَهِ رَجُلٌ یسْعی قالَ یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلینَ}.
و (در این میان) مردی از دورترین جای شهر دوان دوان آمد، و گفت: ای مردم، از این فرستادگان پیروی کنید.
{اتَّبِعُواْ مَن لَّا یسْئَلُکمْ أجْرًا وَهُم مُّهْتَدُون}.
از کسانی پیروی کنید که از شما پاداش نمیطلبند و خود هدایت یافتهاند.
وی خطاب به رسولان گفت:
إِنیِ ءَامَنتُ بِرَبِّکمْ فَاسْمَعُون.
من به پروردگارتان ایمان آوردم.
از آیات قرآن استفاده میشود که او نیز سرانجام به دست آن قوم کافر به شهادت رسید و پس از شهادت به سوی بهشت فرا خوانده میشود.
قیلَ ادْخُلِ الْجَنَّهَ.
گفته شد: وارد بهشت شو.
آری، شهادت این مرد مؤمن همان و داخل شدن او در بهشت همان. چنان فاصله میان این دو کم و کوتاه بود که قرآن مجید در تعبیر لطیفش به جای ذکر شهادت او، داخل شدن او به بهشت را بیان کرده است.
{قالَ یا لَیتَ قَوْمی یعْلَمُونَ بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ المُکرَمِینَ}.
آن وقت که خودش را در مقابل آن سعادتها دید، گفت: ای کاش، قوم من میدانستند که پروردگارم چگونه مرا آمرزید و مرا در زمره عزیزان قرار داد.
بر این مردِ مؤمن به برزخ جزای
بگوید که ای کاش این قوم من
بگویند اینک به جنّت درآی
بگشتند و آگاه از این سخن
براستی بنده مخلص، خود این چنین است که پس از شهادتش نیز آرزو کرد که ای کاش قومش ایمان میآوردند! این مرد با ایمان، هم در حال حیات خود، خیرخواه قوم خویش بود و هم بعد از مرگ آرزوی هدایت آنها را داشت.
ظاهر آیات بالا، با توجّه به آرزوی آن شخص برای مطّلع شدن بستگانش از وضعیت او، آن است که ورود او در بهشت پیش از فرا رسیدن رستاخیز و بلافاصله پس از مرگ او بوده است. از این رو، مقصود از این بهشت، بهشت برزخی است. چرا که از آیات و روایات استفاده میشود بهشت جاویدان در قیامت نصیب مؤمنان خواهد شد. همان گونه که دوزخ برای کافران چنین است. چون اگر انسان غیرمؤمن از دنیا برود او نیز میخواهد وضع تیره خود را به اطلاع کسان و دوستانش برساند و آنان را متوجّه کند که همانند او مسیر غلط نپیماید و پرونده عمل خویش را آلوده نسازد،
وَهُوَ ینَادِی یا أَهْلِی وَیا وُلْدِی لَا تَلْعَبَنَّ بِکمُ الدُّنْیا کمَا لَعِبَتْ بِی فَجَمَعْتُ الْمَالَ مِنْ حِلِّهِ وَغَیرِ حِلِّهِ ثُمَّ خَلَّفْتُهُ لِغَیرِی فَالْمَهْنَأُ لَهُ وَالتَّبِعَهُ عَلَی فَاحْذَرُوا مِثْلَ مَا حَلَّ بِی.([۱۰])
رسول گرامی اسلام (صل الله علیه و آله و سلم) در ضمن این روایت میفرماید روح میّت پس از مرگ ندا میدهد، ای خانواده و فرزندان من، مراقب باشید دنیا شماها را به بازی نگیرد همانطور که مرا به بازی گرفت و اغفالم کرد. اموال را از حلال و حرام جمع آوری نمودم و آن را برای دیگران به جا گذاشتم، هم اکنون آسایش و رفاهش برای آنان است و تبعات و عوارض ناراحت کنندهاش برای من، حذر کنید از وبالی که مرا دامنگیر شده است.
از سرگذشت او این نتیجه به دست میآید که قرآن به حیاتی بعد از مرگ و قبل از قیامت، قائل است. در این باره روایتی است از امیر مؤمنان(ع) که فرمودند:
لَیسَ بَینَنَا وَبَینَ الْجَنَّهِ أَوِ النَّارِ إِلَّا الْمَوْتُ. ([۱۱])
میان ما و بهشت یا جهنّم فاصلهای نیست جز مرگ.
پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
وَالَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ لَتَمُوتُنَّ کمَا تَنَامُون… وَمَا بَعْدَ الْمَوْتِ دَارٌ إِلَّا جَنَّهٌ أَوْ نَار. ([۱۲])
قسم به خدای که مرا به حق مبعوث داشت میمیرید آنگونه که خواب میروید… و بعد از مرگ هیچ خانهای نیست جز بهشت و جهنّم». یعنی بلافاصله بعد از مرگ، انسان وارد جایگاه برزخیاش میشود. یا بهشت برزخی یا جهنم برزخی.
بر اساس کلام رسول مکرّم اسلام (صل الله علیه و آله و سلم) ، معطّل شدن روح تا قیامت مفهوم و معنا ندارد. شایان ذکر است درباره این شهید راه حق، تعبیرات بسیار ارزندهای در روایات نقل شده که حکایت از مقام و درجه والای او در نزد خدا دارد.
جابر بن عبدالله از پیامبر اسلام (صل الله علیه و آله و سلم) نقل میکند که آن حضرت فرمود:
ثَلَاثَهٌ لَمْ یکفُرُوا بِالْوَحْی طَرْفَهَ عَینٍ مُؤْمِنُ آلِ یاسِینَ وَعَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَآسِیهُ امْرَأَهُ فِرْعَوْن. ([۱۳])
سه نفر هستند که حتّی یک لحظه به وحی الاهی کفر نورزیدند: مؤمن آل یاسین (حبیب نجّار) و علیّ بن ابیطالب و آسیه همسر فرعون.
ثعلبی در تفسیر الکشف و البیان از پیامبر اسلام (صل الله علیه و آله و سلم) چنین نقل کرده است:
سُبَّاقُ الأُمَمِ ثَلَاثَهٌ لَمْ یکفُرُوا بِاللهِ طَرْفَهَ عَینٍ عَلِی بْنُ أبِی طَالِبٍ وَصَاحِبُ یاسِینَ وَمُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ فَهُمُ الصِّدِّیقُونَ وَعَلِی أَفْضَلُهُمْ. ([۱۴])
پیشتازان امّتها سه نفرند که لحظهای به خدا کافر نشدند: علی بن ابی طالب و صاحب یاسین (حبیب نجار) و مؤمن آل فرعون (حزقیل و آسیه) اینان راستگویان و کاملانند و علی(ع) برترین آنان است.
علامه طباطبایی از آیات این داستان توحیدی نکات برجستهای برگرفته است که از نظر میگذرد:
الف) حبیب نجّار مردی معمولی بود (رجلٌ) و از پیش با فرستادگان پیامبر آن عصر هیچ گونه ارتباط و قراردادی نداشت. نور ایمان کاملاً دلش را روشن کرد و از او مردی راستین، آهنین و نمونه ساخت.
ب) دعوت رسولان به دورترین نقاط آن شهر رسیده بود که چنین مرد کوشایی از اقصای آن پدیدار گشت و رسولان را تصدیق و مردم را به ایمان آوردن ترغیب کرد.
ج) از این که نام او صریحاً در قرآن نیامده است برمیآید که آنچه در این جریان مهم بود هدف او بوده است. از این رو قرآن بر آن تکیه کرده و گرنه بردن نام او نه مهم بود و نه مُعضِل.
د) از سخنان او برمیآید که اهل منطق و برهان بوده؛ زیرا استدلالهای کافران را با منطق صحیح پاسخ گفته است.
هـ) از سیاق و نظم و نَضد آیات چنین استنباط میشود که مردم او را کشتند و از ساحت عزّت حق تعالی ندا آمد: «وارد بهشت شو». این سخن اشاره به آن است که بین قتل در راه خدا و بین ورود به بهشت هیچ فاصلهای واقع نشده و گویا شهادت او همان دریافت فرمان به ورود در بهشت بوده است.
و) مراد از بهشت در آیه مزبور همان بهشت برزخی است. «القبرُ إمّا روضهٌ من ریاضِ الجنّه أو حُفرَهٌ من حفَر النّیران؛ قبر، یا باغی از باغهای بهشت یا گودالی از گودالهای جهنّم است».
ز) آرزوی این شهید آن بود که ای کاش طایفه و قبیله او میدانستند خداوند چگونه وی را آمرزیده است.
ح) از بزرگترین بخششهای خداوند به او آن است که وی را «مُکرَم» به شمار آورده است. ([۱۵])
ممکن است این سؤال مطرح شود که شاید فقط شهدا در عالم برزخ حیات دارند نه دیگران.
جواب این خواهد بود که همه انسانها بعد از مرگ، حیاتی برزخی دارند و معلوم است که انسان نمیتواند احتمال بدهد که از نظر قرآن مردم دو صنف باشند. غیرِ شهدا هر که هست، همه نیست و نابود و معدوم میشوند و تا قیامت، در سکوت مطلق فرو میروند؛ نه عذابی میبینند و نه نعمتی؛ فقط شهدا حیات دارند. بلکه آیات دیگری نیز در این زمینه هست که همهٔ مردم در عالم برزخ حیات دارند.
اگر تنها از شهدا نام برده شده به خاطر آن است که بحث و گفتگو دربارهٔ وضع شهیدان در آن زمان میان مردم بوده (چنانچه از شأن نزول آیه نیز به خوبی استفاده میشود).
شاهد بر این مطلب آیهٔ دیگری است که میفرماید:
{وَالَّذِینَ هَاجَرُواْ فی سَبِیلِ اللهِ ثُمَّ قُتِلُواْ أوْ مَاتُواْ لَیرْزُقَنَّهُمُ اللهُ رِزْقًا حَسَنًا وَإِنَّ اللهَ لَهُوَ خَیرُ الرَّازِقِینَ لَیدْخِلَنَّهُم مُّدْخَلًا یرْضَوْنَهُ}.
و آنان که در راه خدا از وطن خود هجرت گزیده و کشته شدند یا مرگشان فرا رسید البتّه خدا رزق و روزی نیکویی نصیبشان میگرداند، و همانا خداوند بهترین بخشنده رزق و روزی است. و بیگمان آنها را منزلی عنایت کند که بسیار بدان خشنود باشند.
در این آیه، حیات برزخی و ثواب آن برای دو دسته ذکر شده است؛ یکی شهدا، دیگری مردگانی که برای خدا هجرت کردهاند. از اقتران و قرار دادن مقتولین و مردگان فی سبیل الله در کنار هم، میتوان عمومیت حکم را برای همه صلحای مؤمنین استنباط نمود. چون مطمئناً هجرت فی سبیل الله از بیشتر طاعتهای دیگر، ویژگی مهمتری ندارد. از این رو میتوان گفت که ذکر آن در آیه به عنوان تمثیل خواهد بود، نه حصر. خلاصه زندگی برزخی اختصاص به شهدا ندارد و عموم از دنیا گذشتگان درحیات برزخی قرار میگیرند. در این زمینه بعضی از روایات با صراحت از متنعّم بودن ارواح مؤمنان در بهشت برزخی سخن میگویند.
ابو بصیر میگوید: از امام صادق(ع) درباره ارواح مؤمنان سؤال کردم. آن حضرت فرمود:
فی حُجُرَاتٍ فی الْجَنَّهِ یأْکلُونَ مِنْ طعامها وَیشْرَبُونَ مِنْ شرابها. ([۱۶])
ارواح مؤمنان در غرفههای بهشتی سکونت دارند، از غذای بهشتی تناوّل کرده و از آشامیدنیهایش میآشامند.
البتّه ناگفته پیداست یکی از عوامل سعادت و خوشبختی در عالم برزخ شهادت در راه خدا است؛ ولی این پاداشها تنها مخصوص شهیدان در جبهه نیست؛ زیرا در حدیثی از امام صادق(ع) نقل شده است:
إِنَّ الْمَیتَ مِنْکمْ عَلَی هَذَا الأَمْرِ شَهِیدٌ. قُلْتُ: وَإِنْ مَاتَ عَلَی فِرَاشِهِ؟ قَالَ: وَإِنْ مَاتَ عَلَی فِرَاشِهِ، حَی عِنْدَ رَبِّهِ یرْزَقُ. ([۱۷])
بدون شک اگر کسی از شما طبق همین امر (خط رهبری معصوم) از دنیا برود، بمنزله شهید است. پرسیدم: گرچه در بستر و رختخواب بمیرد؟ امام(ع) فرمود: بله؛ اگرچه در بستر بمیرد، شهید و زنده است و نزد خداوند ـ از روزیهای برزخی ـ کامیاب میشود.
در این رابطه مولای بیان، امیر سخن علی بن ابیطالب (ع) نیز در نهجالبلاغه چنین میفرماید:
فَإِنَّهُ مَنْ مَاتَ مِنْکمْ عَلَی فِرَاشِهِ وَهُوَ عَلَی مَعْرِفَهِ حَقِّ رَبِّهِ وَحَقِّ رَسُولِهِ وَأهْلِ بَیتِهِ مَاتَ شَهِیداً وَوَقَعَ أجْرُهُ عَلَی اللهِ.
بدون شک هر کدام از شما در بستر جان دهد، در حالی که نسبت به حقّ خدا و رسول خدا و امامان معصوم پایدار باشد، شهید از دنیا رفته و پاداشش بر خداست.
بنابراین ادامه دادن به راه صحیح و پیروی و استقامت همیشگی از خط امام معصوم و فریب حوادث تلخ و شیرین را نخوردن، این خود یک نوع شهادت است؛ چرا که شهید برای پایداری در راه هدف جان میدهد و او نیز با پایداری در راه هدف جان داده است. گرچه اینها خون ندادهاند ولی عمری خوندل خوردهاند و خط رهبری صحیح را حفظ کردهاند.
۳. در آیهای دیگر میفرماید:
{الَّذینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکهُ طَیبینَ یقُولُونَ سَلامٌ عَلَیکمْ ادْخُلُوا الْجَنَّهَ بِما کنْتُمْ تَعْمَلُونَ}. ([۱۸])
همان کسانی که فرشتگان جانشان را در حالی که پاکاند میستانند (و به آنان) میگویند: درود بر شما باد، به (پاداش) آنچه انجام میدادید به بهشت درآیید.
این آیه مذاکرات و مکالماتی را که میان ملائکه و اموات نیکان، بلافاصله بعد از مردن و قبل از قیامت است، بیان میکند. بدون شک این درود و سلام فرشتگان، هنگامی است که روح مؤمنان را اخذ میکنند. بدین وسیله به آنان اعلام میدارند که شما از هرگونه گرفتاری و ناراحتی در امان هستید. سپس به آنها گفته میشود: داخل بهشت شوید، منظور از بهشت به قرینه سیاق آیه، بهشت برزخی خواهد بود.
۴. آیات زیادی در قرآن برحیات ارواح انبیاء(ع) دلالت دارد.
{وَسْئَلْ مَنْ أرْسَلْنَا مِن قَبْلِک مِن رُّسُلِنَا أجَعَلْنَا مِن دُونِ الرَّحْمَانِ ءَالِهَهً یعْبَدُون}.([۱۹])
و از رسولانی که پیش از تو فرستادیم باز پرس که آیا ما جز خدای یکتای مهربان خدایان دیگری را معبود مردم قرار دادیم.
در این آیه، خداوند به پیامبر اسلام (صل الله علیه و آله و سلم) امر میکند که از انبیای گذشته درباره توحید سؤال کند، البتّه این سؤال و جواب مذکور، فرق نمیکند چه در زمین صورت گرفته باشد و یا در شب معراج، به هر صورت بر حیات ارواح انبیاء و صحت ارتباط با آنها دلالت دارد.
همچنین آیات:
{سَلامٌ عَلی نُوحٍ فی الْعالَمینَ}، {سَلامٌ عَلی إِبْراهیمَ}، {سَلامٌ عَلی مُوسی وَهارُونَ}، {سَلامٌ عَلیآِلْیاسینَ} وَ{سَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلینَ}. ([۲۰])
مسلّماً سلام بر ارواح پیامبران است، طبعاً سلامتی متوجّه ارواح آنان میشود و در تشهّد نماز، شب و روز ۵ مرتبه میخوانیم: «السّلام علیک ایها النّبی ورحمه الله وبرکاته».
این نکته لازم به یادآوری است: آیا وهابیهایی که مخاطب ساختن ارواح مردگان را حرام میدانند و میگویند سلام کردن بر مردگان جایز نیست وهیچ امتیازی برای ارواح عالیه قائل نیستند و منکر ارتباط با آنان هستند و روی همین اصل، آثار قبور ائمّه معصومین(ع) را از بین برده و بقعه و بارگاه آنان را خراب کردهاند و حتّی افتخار میکنند که «مدّت مدیدی امام جماعت مسجد رسول الله در مدینه بودم، تا هنوز یک مرتبه هم به پیامبر سلام نکردم»، در قبال این آیات و نیز آیات دیگری در قرآن چه جوابی دارند؟!
درباره حیات ارواح انبیاء و نیز مؤمنان، روایتی از زید شحّام نقل شده است:
عَنْ زَیدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِیعَبْدِ اللهِ(ع) قَالَ: إِنَّ أرْوَاحَ الْمُؤْمِنِینَ یرَوْنَ آلَ مُحَمَّدٍ فی جِبَالِ رَضْوَی فَتَأْکلُ مِنْ طَعَامِهِمْ وَتَشْرَبُ مِنْ شَرَابِهِمْ وَتُحَدِّثُ مَعَهُمْ فی مَجَالِسِهِمْ حَتَّی یقُومَ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَیتِ فَإِذَا قَامَ قَائِمُنَا بَعَثَهُمُ اللهُ وَأقْبَلُوا مَعَهُ یلَبُّونَ زُمَراً فَزُمَرا. ([۲۱])
امام صادق(ع) فرمود: ارواح مؤمنین به عالم برزخ، گاهگاهی خدمت ارواح ائمّه هدی(علیهم السلام) در کوه رَضوی مشرّف میشوند، از طعام و شرابشان میخورند و مینوشند و در مجالس آنها شرکت کرده و با آنها صحبت میکنند، تا اینکه قائم ما اهل بیت قیام کند. در آن هنگام، خداوند آنان را مبعوث خواهد کرد. آن وقت آنها گروه گروه، لبیک گویان به حضرتش ملحق میشوند.
از این روایات سه مطلب عمده دانسته میشود؛
۱. ارواح دارای جسم برزخی میباشند.
۲. ارواح مؤمنین با ارواح ائمّه هدی(ع) دیدار و ملاقات دارند.
۳. این ارواح مؤمنین در زمان ظهور امام زمان عج رجعت میکنند. ([۲۲])
ب. آیاتی در قرآن وجود دارد که دلالت میکند بر اینکه اشقیا بعد از مردن و قبل از قیامت حیاتی در جهنّم برزخی دارند.
۱. دربارهٔ فرعونیان پس از مرگ میفرماید:
{وَحاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ النَّارُ یعْرَضُونَ عَلَیها غُدُوًّا وَعَشِیا}. ([۲۳])
و فرعونیان را عذاب سخت فرو گرفت. (اینک هر) صبح و شام بر آتش عرضه میشوند.
در ادامه میفرماید:
{وَیوْمَ تَقُومُ السَّاعَهُ أدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أشَدَّ الْعَذابِ}.
و روزی که رستاخیز (قیامت) برپا شود (فریاد میرسد که) فرعونیان را در سختترین (انواع) عذاب درآورید.
خود آیه صراحت دارد که آنها قبل از قیامت بر آتش عرضه و در خود قیامت در آتشی وارد میشوند، که بدترین آتشها خواهد بود. بدون شک از این آیه، دو نوع عذاب استفاده میشود:
اوّل؛ «سُوءُ الْعَذابِ» که در اوّل آیه آمده، این عذاب مربوط به جهان برزخی است و آن عبارت است از عرضه و نمایاندن فرعونیان بر آتش که نسبت به عذاب آخرت خفیفتر است.
دوّم: «أَشَدَّ الْعَذابِ» که در ذیل آمده است، این عذاب مربوط به جهان آخرت است و آن عبارت است از انداختن فرعونیان در آتش که نسبت به عذاب برزخ بسیار شدیدتر است.
نمودند خود قصد آزار او
به فرعونیان آن گه آمد عذاب
کنون نار برزخ همه صبح و شام
چو وقت قیامت بیاید فرا
که فرعونیان را به روز حساب
خدایش نگه داشت از آن عدو
چه سان سخت بود آن عقاب و عتاب
بر آنان همی عرضه گردد مدام
خطاب آید انسان ز یکتا خدا
چشانیدشان خود اشدّ عذاب
از آیه نکته دیگری نیز دانسته میشود که نعمت و عذاب در برزخ دائمی و ابدی نیست؛ بلکه محدود و موقّت است و با شروع قیامت پایان میپذیرد.
و همچنین تعبیر به صبح و شام، «غدوّا و عشیا» قرینهای روشن بر آن است که مراد آیه، عذاب برزخی است. چون در قیامت صبح و شامی نیست؛ بلکه صبح و شام مربوط به دورهٔ قبل از قیامت است.
علاوه بر آن آیهٔ دیگری در قرآن است که میفرماید:
{لایرَوْنَ فیها شَمْساً وَلا زَمْهَریراً}. ([۲۴])
در آنجا نه آفتابی (سوزان) بینند و نه سرمایی (سخت).
در ذیل این آیه، روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است:
ذَلِک فی الدُّنْیا قَبْلَ یوْمِ الْقِیامَهِ لِأَنَّ نَارَ الْقِیامَهِ لا یکونُ غُدُوّاً وَعَشِیاً ثُمَّ قَالَ: إِنْ کانُوا إِنَّمَا یعَذَّبُونَ فی النَّارِ غُدُوّاً وَعَشِیاً فَفِیمَا بَینَ ذَلِک هُمْ مِنَ السُّعَدَاءِ وَلَکنْ هَذَا فی نَارِ الْبَرْزَخِ قَبْلَ یوْمِ الْقِیامَهِ ألَمْ تَسْمَعْ قَوْلَهُ عَزَّ وَجَلَّ وَیوْمَ تَقُومُ السَّاعَهُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذاب. ([۲۵])
امام صادق(ع) فرمود: این عذاب صبح و شام که در آیه آمده است، ناظر به عذاب پیش از قیامت است، زیرا در آتش قیامت، صبح و شامی نیست. سپس فرمود: اگر آل فرعون در قیامت، صبح و شام معذّب باشند پس بین این دو وقت، باید خوشبخت و سعادتمند باشند در حالی که چنین نیست و این عذاب صبح و شام مربوط به برزخ پیش از روز قیامت است. آیا گفته خداوند را در همین آیه نشنیدهای که فرموده است: روز قیامت فرمان میرسد آل فرعون را در شدیدترین عذاب وارد نمایند.
از این روایت به خوبی استفاده میشود که آتش دوزخ قیامت همیشگی است و صبح و شام ندارد، آنچه که مجازاتش صبح و شام دارد عالم برزخ است.
۲. آیات دیگری داریم که در آن مکالمهٔ فرشتگان را با متوفاهای اشقیا بعد از مردن در عالم برزخ بیان میکند. که فرشتگان به آنها سخنی میگویند و آنان جواب میدهند.
{إِنَّ الَّذینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکهُ ظالِمی أنْفُسِهِمْ قالُوا فیام کنْتُمْ قالُوا کنَّا مُسْتَضْعَفینَ فی الأَرْضِ قالُوا ألَمْ تَکنْ أرْضُ اللهِ واسِعَهً فَتُهاجِرُوا فیها فَاوّلئِک مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَساءَتْ مَصیراً}. ([۲۶])
کسانی که بر خویشتن ستمکار بودهاند، [وقتی] فرشتگان جانشان را میگیرند، میگویند: در چه [حال] بودید؟ پاسخ میدهند: ما در زمین از مستضعفان بودیم. میگویند: مگر زمین خدا وسیع نبود تا در آن مهاجرت کنید؟ پس آنان جایگاهشان دوزخ است، و [دوزخ] بد سرانجامی است.
از آیه استفاده میشود که مقصود از «مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ» جهنّم برزخی است و نیز بدیهی است که چنین گفت و شنودهایی بدون شعور و آگاهی طرفین بیمعناست.
۳. آیاتی وجود دارد که از عذاب برزخی منافقان خبر میدهد.
{وَمِمَّنْ حَوْلَکمْ مِنَ الأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَمِنْ أهْلِ الْمَدینَهِ مَرَدُوا عَلَی النِّفاقِ لاتَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَینِ ثُمَّ یرَدُّونَ إِلی عَذابٍ عَظیم}.([۲۷])
گروهی از عربهای بادیهنشین که گرد شما را گرفتهاند منافقاند و گروهی از مردم مدینه نیز در نفاق اصرار میورزند. تو آنها را نمیشناسی، ما میشناسیمشان و دو بار عذابشان خواهیم کرد سپس به عذاب بزرگ گرفتار میشوند.
در این آیه آمده است که منافقان با دو عذاب مجازات میشوند. در اینکه منظور از دو عذاب چیست، مفسّران با اختلاف سخن گفتهاند.
برخی معتقدند: عذاب اوّل، گرفتاریها، مصیبتها، برملاشدن نفاقها و کنار رفتن پردهها در دنیا است و عذاب دوّم هنگام مرگ است که مأموران الاهی، با زدن بر پشت و صورتهایشان از آنان استقبال میکنند. ([۲۸])
بعضی گفتهاند: عذاب اوّل، هر نوع گرفتاری در دنیاست. همانند مصیبت، کشته و مجروح شدن، رسوایی و حتّی سختیهای مرگ را هم شامل میشود. عذاب دوّم، همان عذابهای برزخی است. بدیهی است چنین عذابهایی قبل از عذاب بزرگ قیامت میباشد.
مرحوم علامه طباطبایی این احتمال را تقویت میکند ([۲۹]).
۴. در قرآن مجید، آیاتی وجود دارد که دلالت بر حیات ارواح کفار میکند:
{وَقَالُواْ: یا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن کنتَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَهُ فَأَصْبَحُواْ فی دَارِهِمْ جَاثِمِینَ فَتَوَلی عَنْهُمْ وَقَالَ: یا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکمْ رِسَالَهَ رَبیِ وَنَصَحْتُ لَکمْ وَلَکن لَّا تُحِبُّونَ النَّاصِحِین}.([۳۰])
هنگامی که قوم صالح، ناقه (معجزه بزرگ الاهی) را پی کردند به آن حضرت گفتند: ای صالح اگر تو پیغمبر خدایی عذابی را که به ما وعده میدهی بیاور. پس دچار زلزله شده و در خانههای خویش بیجان شدند. آن گاه صالح از آنان دور شد و گفت: ای قوم من! پیغام پروردگار خویش را رسانیدم و به شما خیرخواهی کردم، ولی شما خیرخواهان را دوست نمیدارید.
حضرت صالح پیامبر پس از نابودی قومش با آنان صحبت کرده و گفت: حتّی اکنون که بوسیله زلزله هلاک شدهاید، باز هم نصیحت کنندگان را دوست ندارید؟! اگر ارواح آنان زنده و شنوا نباشند، خطاب با مردگان لغو خواهد بود.
۵. {فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَهُ فَأَصْبَحُوا فی دارِهِمْ جاثِمینَ الَّذینَ کذَّبُوا شُعَیباً کأَنْ لَمْ یغْنَوْا فیها الَّذینَ کذَّبُوا شُعَیباً کانُوا هُمُ الْخاسِرینَ فَتَوَلَّی عَنْهُمْ وَقالَ یا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکمْ رِسالاتِ رَبِّی وَنَصَحْتُ لَکمْ فَکیفَ آسی عَلی قَوْمٍ کافِرینَ}.
پس زلزلهای سخت آنان را فرو گرفت و در خانههای خود بر جای مُردند. آنان که شعیب را به دروغگویی نسبت دادند، گویی که هرگز در آن دیار نبودهاند. آنان که شعیب را به دروغگویی نسبت دادند خود زیان کردند. پس، از آنها رویگردان شد و گفت: ای قوم من، هرآینه پیامهای پروردگارم را به شما رسانیدم و اندرزتان دادم. چگونه بر مردمی کافر اندوهگین شوم؟
شعیب که پیامبر الاهی است نیز امّت هلاک شده خود را مخاطب قرار داده و با آنان صحبت میکند. مسلّماً ارواح آنها شنوا بودهاند.
غیر از آیات مذکور که چگونگی دلالت آنها را بر «حیات برزخی» شرح و توضیح دادیم؛ آیات زیاد دیگری نیز بر بهشت و جهنّم برزخی دلالت دارند که به سبب رعایت اختصار، به آدرس آنها بسنده کرده و خوانندگان محترم را به کتابهای تفسیری ارجاع میدهم.
سوره بقره: آیات ۲۸ و ۱۵۴؛ سوره نوح، آیه ۲۵؛ سوره نساء: آیات ۹۸ و ۹۹؛ سوره مؤمن، آیات ۱۱ و ۴۶ و ۷۱ ـ ۷۲؛ سوره مریم: آیه ۶۳؛ سوره طور: آیه ۴۷؛ سوره طه: آیه ۱۲۴؛ سوره فجر: آیات ۲۷ ـ ۲۹؛ سوره توبه: آیه ۴۹؛ سوره فرقان: آیات ۲۱ ـ ۲۴؛ سوره واقعه: آیات ۸۸ ـ ۹۴؛ سوره ابراهیم: آیه ۲۸.
خلاصه، از آیات و روایات گذشته دانسته شد که برای انسان پس از مرگ، بهشت و جهنّم برزخی موجود است که غیر از بهشت و جهنّم قیامتی است و پس از آنکه برزخ سپری گردید و در صور دمیده شد، قیامت کبری برپا میشود و با حسابرسی هرکس به سزای عمل خود برسد، آن وقت انسان به بهشت و یا جهنّم قیامتی وارد میشود و برای همیشه آنجا میماند.
منابع
[۱]) آل عمران/ ۱۶۹ ـ ۱۷۰. در اینجا مخاطب امت است؛ پیامبر هیچ وقت چنین گمانی نمیکند. در قرآن موارد زیادی خطابهایی به امت هست که مخاطب در ظاهر پیامبر است. همچنین اگرچه آیه درباره شهدای احد نازل شده ولی شأن نزول، موجب محدودیت مفهوم آیه نمیشود و همه شهدا را در بر میگیرد.
[۲]) تفسیر قمی، ج ۱، ۱۲۷؛ بحار الانوار، ج ۶، ص ۲۱۴.
[۳]) شاید جمله «وهو رد علی من یبطل الثواب والعقاب بعد الموت» ادامه کلام امام باشد و نیز ممکن است کلام علی بن ابراهیم باشد که از روایت استفاده کرده است.
[۴]) الکافی، ج ۸، ص ۱۵۶؛ نور الثقلین، ج ۱، ص ۴۰۹؛ تفسیر برهان، ج ۱، ص ۳۴۵.
[۵]) الکافی، ج ۵، ص ۳۶؛ نور الثقلین، ج ۱، ص ۴۰۸.
[۶]) بنابر بعضی تفاسیر و روایات، نام این مرد حبیب نجار میباشد؛ در المنثور، ج ۷، ص ۵۱.
[۷]) مراد از «قریه» شهر انطاکیه است. رسولان از فلسطین به انطاکیه که جزء روم قدیم بوده و حالا جزء ترکیه است، میروند.
[۸]) یس/ ۱۴.
[۹]) اقتباس از تفسیر نمونه، ج ۱۸، ص ۳۴۰؛ المیزان، ج ۱۷، ص ۸۲.
[۱۰]) بحار الانوار، ج ۶، ص ۱۶۱.
[۱۱]) همان، ج ۶، ص ۲۷۰.
[۱۲]) همان، ج ۷، ص ۴۷.
[۱۳]) نور الثقلین، ج ۴، ص ۳۸۳؛ بحار الانوار، ج ۱۳، ص ۱۶۱.
[۱۴]) الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج ۸، ص ۱۲۶؛ نور الثقلین، ج ۴، ص ۳۸۳. زمخشری نیز این روایت را نقل کرده و جمله «فَهُمُ الصِّدِّیقُونَ وَعَلِی أَفْضَلُهُمْ» را دستبرد زده است.
[۱۵]) معاد در قرآن، ج ۴، ص ۲۶۶، به نقل از المیزان، ج ۱۷، ص ۷۶.
[۱۶]) الکافی، ج ۳، ص ۲۴۴.
[۱۷]) بحار الانوار، ج ۶، ۲۴۵؛ الکافی، ج ۸، ص ۱۴۶. این مضمون در روایت دیگری به این شکل آمده است: «إِنَّ الْمَیتَ مِنْکمْ عَلَی هَذَا الأَمْرِ بِمَنْزِلَهِ الضَّارِبِ بِسَیفِهِ فی سَبِیلِ اللهِ» بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۶.
[۱۸]) نحل/۳۲. توفی از ماده (وفی) است همان مادهای که وفا و استیفا از آن ماده است نه (توفّی) که از ماده فوت باشد چون فوت به معنای تباهی و تمام شدن و از دست رفتن است بعضیها خیال میکند که فوت با وفات مترادف است به اتّفاق تمام اهل لغت (توفّی) یعنی استیفا کردن، تحویل گرفتن یک چیزی، «الله یتوفی الانفس حین موتها»: یعنی خداوند نفسها را در وقت مردن تمام و کمال میگیرد. کلمه قبض هم همین معنا را میدهد، میگوییم عزرائیل قابض الارواح است یعنی ارواح را میگیرد. (زمر/۴۲)
[۱۹]) زخرف/۴۵.
[۲۰]) صافات/ ۷۹، ۱۰۹، ۱۲۰،۱۳۰، ۱۸۱.
[۲۱]) بحار الانوار، ج ۶، ص ۲۴۳.
[۲۲]) درباره اینکه ظهور، ظرف زمانی رجعت است در کتاب «رجعت در عصر ظهور» مفصّلاً توضیح دادهایم.
[۲۳]) غافر/۴۵ ـ ۴۶. مقصود از «آل فرعون»، اتباع فرعون است. اتباعی که آنچنان به او نزدیک بودند که حکم خاندانش را پیدا کرده بودند.
[۲۴]) انسان/۱۳. در این زمینه، روایتی از امام علی(ع) در (بحار الانوار، ج ۶، ص ۲۱۸) وارد شده که بسیار مفصّل است.
[۲۵]) بحار الانوار، ج ۱۳، ص ۱۶۰؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۸۱۸.
[۲۶]) نساء/۹۷.
[۲۷]) توبه/ ۱۰۱.
[۲۸]) تفسیر المراغی، ج ۱۱، ص ۱۳؛ المنار، ج ۱، ص ۱۹.
[۲۹]) علاقهمندان میتوانند به المیزان، ج ۹، ص ۳۷۶ مراجعه نمایند.
[۳۰]) اعراف/۷۹ ـ ۷۷.
پایگاه تخصصی فرق و ادیان