اعوذ باللّه من الشّیطان الرّجیم
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
«الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی اللّه علی جمیع الأنبیاء و المرسلین سیّما خاتمهم و أفضلهم محمّد(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) و أهل بیته الأطیبین الأنجبین سیما بقیة اللّه فی العالمین، بِهم نَتولّیٰ و مِن أعدائِهم نَتبرّءُ اِلی اللّه».
مقدم شما بزرگواران عزیزان حوزوی و دانشگاهی و برادران ایمانی و علاقهمندان به قرآن و عترت را گرامی میداریم و ایام سوگ و ماتم صدیقه کبری(سلام الله علیها) و شهادت کمنظیر این بانو(سلام الله علیها) را به ذخیره عالم و عموم علاقهمندان قرآن و عترت و شما برادران و خواهران ایمانی تسلیت عرض میکنیم. شهادت همه شهدا به ویژه عزیزمان سپهبد حاج قاسم سلیمانی(رضوان الله تعالی علیهم اجمعین) را به همه علاقهمندان هم تسلیت هم تبریک عرض میکنیم.
بحثهای روز پنجشنبه درباره نهج البلاغه بود، در طی این سنین متعدد به قسمتهای آخر نهج البلاغه رسیدیم مستحضرید این نهج البلاغه که سید رضی(رضوان الله علیه) تدوین فرمودند این بخشی از کلمات نورانی آن حضرت است نه همه خطبهها است و نه همه نامهها و نه همه مواعید و وصایا و کلمات حکیمانه آن حضرت است و آنچه در این بخشها ملاحظه میفرمایید جملههای نورانی از یک وصیت رسمی طولانی یا خطبه طولانی است که قبل و بعد آن را ذکر نفرمودند فقط برخی از کلمات نورانی آن حضرت را انتخاب کردند.
وجود مبارک امیر المؤمنین(سلام الله علیه) انسان را تحلیل میکند به روح او و بدن او؛ فرمود روح انسان یک موجود ابدی است و هرگز از بین نمیرود و سال و ماه هم ندارد و آسمان و زمین عوض میشود ولی روح انسان عوض نمیشود. ما از نظر ایمان یک حریم شخصی داریم که این حریم شخصی ما قابل داد و ستد با هیچ چیزی نیست در سوره مبارکه «ابراهیم» فرمود کل نظام سپهری عوض میشود ولی انسان همچنان باقی است ﴿یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ﴾[1] که این ﴿وَ السَّماواتُ﴾ هم نائب فاعل آن ﴿تُبَدَّلُ﴾ است؛ یعنی روزی که کل مجموعه عالَم عوض میشود ولی انسان هم چنان باقی است. ما جانی داریم جاودانه و مانا و ابدی، بدنی داریم که متغیر میشود هر بدنی را که روح ما بپذیرد بدن ما است چه در دنیا چه در برزخ چه در آخرت.
الآن مستحضرید که اگر کسی در جبهه حق علیه باطل تلاش و کوشش کرد در طی این هشت سال مثلاً، هر سال در یکی از عملیات شرکت کرد عضوی از اعضای خود را از دست داد همزمان در بیمارستان صحرایی یا غیر صحرایی یک مرگ مغزی پدید آمد فوراً عضو او را عوض کردند، در طی این هشت سال مثلاً دو تا پا را، دو تا دست را، قلب را کلیه را کلاً عوض کردند این مجاهد «فی سبیل الله» همان مجاهد است، این دست همان دست است با اینکه تمام اعضا و جوارح عوض شد چون روح باقی است و روح این بدن را پذیرفت بدن اوست؛ یعنی اگر دست مسلمانی در جبهه یا تصادف قطع شود و کسی در آستانه مرگ مغزی باشد و او کافر باشد، دست آن کافر را به بدن این مجاهد و این مسلمان مرتبط کنند، مادامی که روح نپذیرفت تحت درمان است این دست چون عضو کافر است آلوده است، ولی وقتی روح این عضو را پذیرفت و دست خود قرار داد این دست میشود طیّب و طاهر، دست یک مجاهد است دست یک مسلمان است. غرض آن است که بدن در حال تغییر و تبدّل است و عوض میشود اما روح همچنان باقی است.
مطلب دوم آن است که حقیقت ما همین روح است و آن ابزار کار ما است که در هر نشئهای ذات اقدس الهی این ابزار را به ما میدهد تا در قیامت دوباره همان ابزار قبلی را مرحمت کند. چون روح یک موجود جاودانه و ابدی است چارهای جز رهتوشه ابد ندارد هر چه گذشتنی است و گذرا است غذای روح ما نیست و هر چه مانا و پایدار است غذای روح ما است؛ نتیجه اینکه ما ابدی هستیم، یک؛ موجود ابدی رهتوشه ابدی میخواهد، دو؛ آنچه در قلمرو طبیعت است گذرا است و مانا نیست غذای ما نیست، سه؛ اگر ما پایداری و ماندگاری و وجه اللّهی تهیه نکنیم، بعد از مرگ گرسنهایم و رنج برای همیشه است و هیچ آسایشی نداریم اما اگر ـ إنشاءالله ـ یک کالای ماندنی یک غذای ماندنی تهیه کردیم، چون روح ما ابدی است آن هم ابدی است، ما برای ابد راحت هستیم غرض این است که دین یک حریم شخصی ماست، ما با فراز و فرود که از بهترین تعبیرات جناب شیخ عطار است[2] با فراز و فرود روزگار روبهرو هستیم. چیزی که رفتنی است رهتوشه ما نیست، ما که ابدی هستیم کالای ابد میطلبیم؛ این کالای ابد را وجود مبارک حضرت امیر به این صورت بیان کرده است.
فرمود: «إِنَّ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةَ عَدُوَّانِ مُتَفَاوِتَانِ» فرمود دنیا یعنی آنچه برای غیر خداست؛ خیانت است طمع است راه دیگران را بستن است بیراهه رفتن است، فرمود هر چه دنیا باشد این نسبت به جان انسان سمّ است و هر چه مانا و پایدار باشد سخن خیر، نیت خیر، کار خیر، تولید، مشکل جامعه را حلّ کردن و رونق دادن به تولید، فقرزدایی کردن همه اینها آخرت است و وجود مبارک زکریای نبی به خدای سبحان عرض میکند خدایا! من هیچ وقت نشد که از تو چیزی بخواهم تو رد کنی، این یک اصل کلی است یعنی خدا این است. «رَبِّ إِنِّی ... لَمْ أَکُنْ بِدُعائِکَ رَبِّ شَقِیًّا»؛[3] این «لَم» که حرف جازم است وقتی روی فعل مضارع آمد دو تا کار میکند: یکی مضارع را تبدیل به ماضی میکند، یکی مفید استمرار است؛ یعنی من در تمام مدت عمرم نشد از تو چیزی بخواهم تو ندهی. این معنایش این نیست که اختصاص دارد به منِ زکریا، اصلاً تو این طور هستی منتها دو تا شرط دارد، یا یک شرط و یک مانع دارد.
مرحوم شیخ مفید(رضوان الله تعالی علیه) در کتاب شریف أمالی از معصوم(سلام الله علیه) نقل کرد دعایی مستجاب است که دعا کننده موحّد باشد، بداند فقط از خدا چیزی میخواهد و لاغیر![4] اگر کسی بیماری داشته باشد چشمش هم به داروی خودش باشد به رهنمود طبیب باشد به دستگاه تغذیه و تجزیه و مانند آن باشد و خدا را هم یکی از این علل و اسباب بداند چنین دعایی موحّدانه نیست یا بیاثر است یا کماثر؛ ولی اگر کسی بگوید خدایا همه اینها فیض تو هستند، همه اینها را تو تدبیر میکنی همه اینها دست اندرکاران تو هستند ﴿وَ ما یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلاَّ هُوَ﴾[5] من از تو میخواهم که تو مسبّب اسباب هستی؛ فرمودند این دعا یقیناً مستجاب است، دعای موحّد ممکن نیست رد بشود. در بخش پایانی سوره مبارکه «یوسف» که دارد: ﴿وَ مَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَ هُم مُشْرِکُونَ﴾[6] یک زنگ خطری است که بسیاری از مردم گرفتار یک شرک مرموز هستند. آنکه میگوید خدا هست «ولی»! خدا هست «اما»! این «ولی» و «اما» را شرک و شریک او قرار میدهد؛ ولی اگر بگوید خدا هست و همه آنچه علل و اسباب هستند مأموران اجرایی خدای سبحان هستند چنین شخصی موحد است و دعای او موحّدانه است و یقیناً اثربخش است.
در اینجا فرمود: «فَمَنْ أَحَبَّ الدُّنْیَا وَ تَوَلَّاهَا أَبْغَضَ الْآخِرَةَ وَ عَادَاهَا»؛ کسی که گرفتار زودپسندی است نقدپسندی است از آینده نگران است و از آینده بریده است او کاری به آخرت ندارد. در قرآن کریم فرمود کسانی که با دست پُر میمیرند فرشتگان الهی به خدمت او میآیند ﴿الَّذینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیِّبینَ﴾ سلام میکنند ﴿سَلامٌ عَلَیْکُمْ﴾،[7] با احترام روح او را قبض میکنند. ما از جان دادن هراسناک هستیم و واقعاً هراس هم دارد چون آدم اگر خانهای، یک سال در آنجا بود بخواهد فاصله بگیرد کمی نگران است، وقتی رفت ییلاق سه ماه در جایی ماند هنگام خداحافظی، یک نگاه منتظرانه به این خانه میکند، چون سه ماه در این خانه بود؛ این روح که تقریباً هفتاد یا هشتاد یا بیشتر سال در این بدن بود حالا میخواهد این بدن را رها کند، جریان مردن سخت است؛ اما دو نظر است: یکی اینکه انسان چون به این بدن میرسید این بدن فرسوده شد او ناچار است این خانه فرسوده را ترک کند این درباره اهل دنیا. مردان الهی برای خود قصری ساختند چون آنجا قصر خوبی ساختند به این خانه توجهی ندارند، کمکم این خانه فرو میریزد. در مردن دو دید است: عدهای میگویند چون این بدن تاب ندارد مثل خانه کلنگی دارد میریزد من رها میکنم؛ عدهای میگویند نه، چون قصر مجلل ساختهام و این خانه مورد علاقه من نیست سرکشی نمیکنم مرمّت نمیکنم تعمیر نمیکنم، این خانه دارد ویران میشود. آنها که میگویند چن خانه فرو میریزد من میروم:
جان عزم رحیل کرد گفتم که مرو ٭٭٭ گفتا چکنم خانه فرو میآید[8]
اینها بدنی زندگی میکردند اما دیگران برخلاف این شعر میگویند. میگویند ما چون خانه بهتری که ساختیم این خانه مورد توجه ما نیست او را سرکشی نمیکنیم مرمّت نمیکنیم آن فرو میریزد؛ چون ما میخواهیم برویم این خانه کلنگی شد. آنها میگویند چون خانه، کلنگی شد ما میمیریم؛ این دو دید، دو تا کار و دو تا برنامه است. چرا یک عده به مرگ علاقهمند هستند یک عده از مرگ میترسند آنکه گرفتار این خانه است هرچه تلاش و کوشش میکند میبیند که این قابل بازسازی نیست آنکه قصر مجلّل ساخته است حور و مقصور به انتظار اوست چون خانه دیگر ساخته است سری به این خانه نمیزند این خانه فرو میریزد. حضرت فرمود دنیا و آخرت این طور است اینها به منزله مشرق و مغرب هستند از هم خیلی فاصله دارند «وَ هُمَا بِمَنْزِلَةِ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ مَاشٍ بَیْنَهُمَا کُلَّمَا قَرُبَ مِنْ وَاحِدٍ بَعُدَ مِنَ الْآخَرِ»؛[9] اگر کسی به طرف شرق حرکت کرد از غرب میماند به طرف غرب حرکت کرد از شرق میماند به طرف آخرت حرکت کرد خیلی دنیازده نیست؛ اما مردان الهی کسانیاند که دنیا را تعمیر نمیکنند، خودشان را در دنیا تعمیر میکنند، کسی دنیا را تعمیر کند بیگانه را دارد تعمیر میکند. مستحضرید این بزرگان حکمت میگویند درخت هرگز ترقّی نمیکند گرچه شاخههای فراوانی دارد میوههایی هم میدهد ولی هرگز درخت ترقی نمیکند؛ چون درخت از آن جهت که درخت است حیات او گیاهی است سر آن در گِل است و خاک است و لجن؛ مغزش آنجاست این فروعات اوست؛ آنکه محصول کار او برجهای فراوان است سر او در سنگ و گِل است؛ این روایات نورانی را اهل بیت فرمودند فرمود آن کسی که دنیاپرست است «سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْبِنَاءَ وَ الْمَاءَ وَ الطِّین»[10] مغز او در گِل است شاخهها و فروعات او بالا آمده بعد این را تنها رها میکند و میرود.
در قبال مردان الهی که رادمردانه زندگی کردند و فرشتهها هنگام مرگ به استقبال آنها میآیند و آنها اصلاً فشار مرگ ندارند راحت جان میسپارند زیرا این همه ملائکه آمدند کنار بستر او گفتند: ﴿سَلامٌ عَلَیْکُمْ﴾ اینها را به بهشت دعوت میکنند؛ در قبال، در دو بخش از قرآن کریم خدای سبحان فرمود کسانیاند که بیراهه رفتند یا راه دیگران را بستند ﴿إِذَا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلاَئِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبَارَهُمْ﴾[11] این میشود فشار مرگ ما میبینیم که مسلمانی در یک بستری دارد جان میدهد اما نمیدانیم چه میچشد و چه میخورد! این دو تا آیه فرمود فرشتگانی هستند که با مشت و سیلی صورتها و پشتهای اینها را میزنند ﴿إِذَا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلاَئِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبَارَهُمْ﴾ ملائکه دنیا میبینند عمری را به بطالت گذرانده چیزی را فراهم نکرده پشتش را محکم میزنند او را بیرون میکنند ملائکه آخرت میبینند او با دست خالی و روی سیاه دارد میآید محکم به صورتش میزنند که این عمر را در چه راهی صرف کردی؟ ﴿إِذَا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلاَئِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبَارَهُمْ﴾ ملائکه دنیا ﴿أَدْبَارَهُمْ﴾ را و ملائکه آخرت ﴿وُجُوهَهُمْ﴾ را. این بیان نورانی حضرت فرمود انسان میتواند عاقلانه زندگی کند دنیای خوب و آخرت خوب، تولید خوب، حلّ مشکلات خوب، رسیدن به امور فقرا.
مستحضرید رسیدن به امور فقرا در صدقه نیست، صدقه کمترین ثواب را دارد. شما که با فقه آشنا هستید! در تابلوی بهشت این نوشته است که صدقه یکی دَه تا، قرض الحسنه یکی هجده تا؛[12] با بانک ربوی هرگز راه بهشت طی نمیشود با قرض الحسنه راه بهشت هم برای خود آدم باز است هم برای جامعه. قرض دادن یکی هجده برابر است اما صدقه یکی ده برابر؛ چون دین نمیخواهد انسان در کنار سفره دیگری بنشیند میخواهد هر کسی در کنار سفره خودش بنشیند؛ لذا میبینید مزدوری در اسلام مکروه است، چرا؟ ائمه فرمودند محصول کار انسان و نیروی انسان را خود انسان باید ببیند اما تمام نیروی کارش را به دیگری بدهد چیزی به عنوان مزد دریافت کند این منهی است؛ منتها حالا بزرگان فقهی ما این نهی را بر تنزیه حمل کردند، وگرنه بار سنگینتری بعضی از نصوص دارد که انسان مکروه است یا بالاتر از کراهت که عمر خود را به دیگری بفروشد.[13] سرّش آن است که خدا نمیخواهد شکم مردم سیر بشود میخواهد کریمانه مردم زندگی کنند زندگی کریمانه در این است که هر کسی در کنار سفره خودش بنشیند.
یک بخش دیگری از فرمایشات حضرت امیر که به آن نوف بکالی فرمود که در هفته قبل بخشی نقل شد تتمه آن در این نوبت مطرح میشود. «بکال» یکی از منطقههای یمن است یا بعضی از قبایل همْدان است، نه هَمَدان! در آنجا حضرت به نوف فرمود تو خوابی یا بیداری؟ عرض کرد من بیدار هستم فرمود نوف! چنین وقتی وجود مبارک داود(سلام الله علیه) با خدا گفتگو میکرد و مناجات میکرد. داود گفت: «قَامَ فِی مِثْلِ هَذِهِ السَّاعَةِ مِنَ اللَّیْلِ فَقَالَ إِنَّهَا لَسَاعَةٌ لَا یَدْعُو فِیهَا عَبْدٌ إِلَّا اسْتُجِیبَ لَهُ»؛ داود پیغمبر در سحری برخاست گفت زمانی است که هیچ کس دعا نمیکند مگر اینکه دعا در آن ساعت مستجاب است مگر چند گروه که آنها سحرخیز هم باشند در سحر هم از خدا چیزی بخواهند دعایشان مستجاب نیست. مستحضرید که سحر را قرآن خیلی حرمت مینهد فرمود: ﴿إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قیلاً﴾[14] شب، سحر، پایان شب همه خواباند، همه در سکوتاند، مزاحمی در کار نیست وقت مناجات است، به رسول خدا(علیه و علی آبائه آلاف التحیة و الثناء) هم فرمود: ﴿وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسی أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً﴾ ناشئه یک نشئه خاص است ﴿إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قیلاً﴾ وجود مبارک حضرت امیر فرمود، داود پیامبر(علیه السلام) در چنین فرصتی گفت هیچ کس در این لحظهها دعا نمیکند مگر اینکه دعای او مستجاب بشود الا چند گروه؛ سه گروه را در اینجا نام میبرد فرمود: «قَامَ فِی مِثْلِ هَذِهِ السَّاعَةِ مِنَ اللَّیْلِ» که «فَقَالَ إِنَّهَا لَسَاعَةٌ لَا یَدْعُو فِیهَا عَبْدٌ إِلَّا اسْتُجِیبَ لَهُ»؛ هیچ بندهای با خدا مناجات نمیکند مگر اینکه دعای او مستجاب بشود «إِلَّا أَنْ یَکُونَ عَشَّاراً أَوْ عَرِیفاً أَوْ شُرْطِیّاً أَوْ صَاحِبَ عَرْطَبَةٍ»؛[15] مگر باجخواه باشد مالی را به ظلم بگیرد. مستحضرید مال حرام حالا فرق نمیکند چه با زور بگیرد چه با زار بگیرد چه به صورت ربا بگیرد فرمود این ظلم است و جنگ با خداست فرق نمیکند. فرمود مال حرامخور دعایش مستجاب نمیشود، کسی که برای چاه انداختن دیگری تلاش و کوشش میکند دعای او مستجاب نمیشود، کسی که عمری را به لهو و لعب میگذارند دعای او مستجاب نمیشود؛ برای اینکه او حقیقت انسانیت را نشناخت این خیال کرد قبر پایان راه است خیال کرد انسان میمیرد میپوسد در حالی که قبر معبر است نه پایان راه و انسان با مردن از پوست به در میآید نه بپوسد. اگر ما یک موجود ابدی هستیم که هستیم کالای ابد میخواهیم کالای ابد در غیر قرآن و ولایت و امامت پیدا نمیشود. به ما گفتند روزیِ شما را ذات اقدس مقرّر کرده است هیچ کسی نیست مگر اینکه خدا روزی او را معین کرده برای او روزی معین کرده و در آیه شش سوره مبارکه «هود» فرمود خدا مسئول است با کلمه «علی» یاد کرده است: ﴿مَا مِن دَابَّةٍ فِی الأرْضِ إِلاَ عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا﴾[16] هیچ مار و عقربی نیست مگر اینکه خدا در این آیه فرمود عائله من هستند، هیچ حرامگوشتی نیست مگر اینکه عائله من است مگر آن خوک، مگر آن خرس، در پرونده الهی سهمیه ندارند؟! فرمود: ﴿مَا مِن دَابَّةٍ فِی الأرْضِ إِلاَ عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها﴾ ما چقدر میخواهیم داشته باشیم؟ چیزی که بگذاریم روزی ما نیست عمر را بیجا صرف کردهایم آنچه روزیِ ما است یقیناً به ما میرسد برای ما معین کردهاند؛ اگر سعدی گفت هیچ حیوانی نیست مگر اینکه سهمیه دارد:
حاجت موری به علم غیب بداند ٭٭٭ در بنِ چاهی به زیر صخره صما[17]
از همین آیه گرفته است. فرمود چه مور باشد چه مار باشد چه عقرب باشد چه گزنده دیگری باشد اینها در پرونده من سهمیه دارند اینها عائله من هستند حالا یک خرس باید شش ماه زیر برف در قطب بخوابد من این قدر باید به او غذا بدهم که شش ماه بتواند بخوابد فرمود این عائله من است من هم میدهم ما با این خدا روبهرو هستیم آنچه سهمیه ما نیست اگر از دیگری گرفتیم میشود همان قسم اول که دعای باجخواه و مالگیر مستجاب نیست و اگر ـ خدای ناکرده ـ کوشش کردیم دیگری را به چاه بیندازیم میشود قسم دوم دعای ما مستجاب نیست و اگر ـ خدای ناکرده ـ عمری را به لهو و لعب گذراندیم روزیِ ما نیست و ما بدانیم که ما مرگ را میمیرانیم این حرف قرآن است انسان نمیمیرد مرگ را میمیراند این تعبیر بلند قرآن کریم که فرمود: ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾؛[18] هر ذائقی مذوق را هضم میکند مرگ ما را نمیچشد ما مرگ را میچشیم و هضم میکنیم، ما هستیم و دیگر مرگ نیست ما در برزخ هستیم و مرگ نیست ما در ساهره معاد هستیم و مرگ نیست ما ـ إنشاءالله ـ در بهشت هستیم و مرگ نیست قرآن میگوید انسان مرگ را میمیراند نه بمیرد، انسان ذائق است نه مذوق، مرگ مذوق است هر ذائقی مذوق را در هاضمه خود هضم میکند، بعدها سرایندگان ما زبان پیدا کردند گفتند:
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی ٭٭٭ تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من از او جانی ستانم بی رنگ و بو ٭٭٭ او ز من دلقی بگیرد رنگ رنگ[19]
ما یک شاعر یا یک حکیم، یک سراینده یا یک نویسنده قبل از اسلام در این ایران بزرگ نداشتیم که در این حد حرف بزند؛ این را قرآن به زبان ما داد که انسان یک موجود ابدی است، یک؛ مرگ را میمیراند، دو؛ برای اینکه در مصاف با مرگ پهلوان باشد زود مرگ را از پا در بیاورد باید نه بیراهه برود نه راه کسی را ببندد؛ این سه مانع، سه غده بدخیم است: مال حرام، دیگران را به چاه انداختن، عمری را به لهو و لعب گذراندند، فرمود اینها غدههای بدخیم است اینها را نداشته باشید تا راحت زندگی کنید معنای راحتی را هم بدانید انسان راحت زندگی میکند و راحت هم میمیرد.
در بخش دیگری هم فرمود: «إِنَّ اللَّهَ [تَعَالَی] افْتَرَضَ عَلَیْکُمْ فَرَائِضَ فَلَا تُضَیِّعُوهَا وَ حَدَّ لَکُمْ حُدُوداً فَلَا تَعْتَدُوهَا وَ نَهَاکُمْ عَنْ أَشْیَاءَ فَلَا تَنْتَهِکُوهَا وَ سَکَتَ لَکُمْ عَنْ أَشْیَاءَ وَ لَمْ یَدَعْهَا نِسْیَاناً فَلَا تَتَکَلَّفُوهَا»؛[20] فرمود یک حدود خاصی برای شما معین کردیم شما را با روح و ریحان تربیت کرده کاری که بر دشوار است تحمیل نکرده است خیلی از چیزها را گفته به شما رسانده بعضی از چیزهایی که برای شما لازم نبود آنها را نگفته، خود را به زحمت نیندازید، نه احتیاطی بیجا کنید، نه تعدّی ناروا. فرمود میتوانید زندگی کنید طوری که کل این نظام به سود شما باشد، آسمان به سود شما باشد اگر بیراهه نرفتید و اگر راه کسی را نبستید ﴿لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَات مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض﴾؛[21] فرمود اگر جامعهای اهل ریا نبود اهل ربا نبود اهل باجخواهی نبود چاهاندازی نبود احتکار نبود، من از آسمان و زمین برای او روزی میفرستم. این تحریم کاری نمیکند مگر روزی به دست دیگری است؟ کلید آسمان و زمین فرمود به دست خداست[22] چه کسی میتواند تحریم کند؟ چه کسی میتواند تحلیل کند؟ نه تحریم اثر دارد نه تحلیل؛ قدرت خود مردم نیروی خود مردم، مردم بندگان خدا هستند وجوه الهیاند دست الهیاند. همان طوری که اگر کسی نیازمند بود به طرف ما آمد خدا او را فرستاد اگر خیّری هم به طرف ما آمد او را خدا فرستاد این بیان نورانی در نهج البلاغه حضرت امیر است که فرمود: «إِنَّ الْمِسْکِینَ رَسُولُ اللَّهِ»؛[23] فرمود اگر نیازمندی به طرف شما آمد میدانید چه کسی آدرسش را داد؟ آنکه آدرس را در کف او نوشت و به او داد خداست، او را خدا فرستاد «إِنَّ الْمِسْکِینَ رَسُولُ اللَّهِ».
یک وقت است که نه، یک کسی گدای حرفهای است؛ مستحضرید که در کتابهای فقهی، کسب گداهای حرفهای را نه تنها مرحوم شیخ غالب فقها تحریم کردند، کسی که گدای حرفهای است این کسبش محرّم است منتها حالا کسی نمیداند چیزی به او میدهد معذور است ولی کسب او محرّم است؛ اما کسی که واقعاً نیازمند است در تعبیرات دینی ما ائمه فرمودند: «مَا ضَرَبَ اللهُ الْعُبَاد بِسُوطٍ أَوْجَعُ مِنَ الْفَقْرِ»؛[24] «سُوط» با «سین و طاء مؤلف» یعنی تازیانه. خدا هیچ ملتی را دردناکتر از فقر تازیانه نزد، تازیانه فقر تحملپذیر نیست «مَا ضَرَبَ اللهُ الْعُبَاد بِسُوطٍ أَوْجَعُ مِنَ الْفَقْرِ» خدا هیچ کسی را به درد فقر مبتلا نکند! فرمود: «إِنَّ الْمِسْکِینَ رَسُولُ اللَّهِ» اگر یکی نیازمند واقعی به طرف انسان آمد میدانید او را چه کسی فرستاد و آدرس داد؟ «الله» او را فرستاد این بیان نورانی امیر المؤمنین در نهج البلاغه است و اگر کسی توان آن را داشت که مشکل این آقا را حل کند و نکرد، خواست الهی را کنار گذاشت. اگر کسی هم کار خیر کرده نسبت به ما و احسانی کرد او هم رسول خدا است لذا باید از خدا شاکر بود و او را هم گرامی داشت اینها وساطت خیر هستند که باید گرامی داشته بشوند، اساس کار میشود توحید. لذا در این بخش که بخش پایانی فرمایش حضرت است فرمود حرام خدا را حرام بدانید حلال خدا را حلال بدانید آن وقت راحت زندگی میکنید. هرگز مسئله تحریم و امثال تحریم اثر ندارد چون کار به دست خداست، مقالید، مفاتیح، یعنی کلید؛ هم مفتَح نزد خدا است. «مفتَح» یعنی مخزن که ﴿وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ﴾؛[25] هم مفتاح نزد خداست «و عنده مفاتیح الغیب». اگر مفتَح و مخزن نزد خداست و اگر مفتاح و کلید نزد خداست انسان به دنبال چه چیزی دارد میگردد؟ اگر این هست که هست، ما مطمئن باشیم از تحریم کاری ساخته نیست چه اینکه از تحلیل هم کاری ساخته نیست. این «هاء» کلمه «هو» و الف و لامی که در خبر است مفید حصر است ﴿إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتینُ﴾[26] «بر سر هر سفره بنشست خدا رزاق بود»؛ «اللَّهُمَّ مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْک».[27]
من مجدداً مقدم شما بزرگواران علما فضلا حوزوی و دانشگاهی برادران و خواهران ایمانی را ارج مینهم، از ذات اقدس الهی مسئلت میکنیم به فرد فرد شما آنچه خیر و صلاح و فلاح دنیا و آخرت شما است مرحمت کند نظام ما رهبر ما مراجع ما دولت و ملت و مملکت ما را در سایه ولیّّاش حفظ بفرماید!
روح مطهر امام راحل و شهدا مخصوصاً سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی را با شهدای کربلا محشور فرماید!
هر خطری که هست به استکبار و صهیونیسم برگرداند!
خدایا تو را به قدرتت، به عزتت، به عظمتت به جلال و شکوهت، اقتصاد مملکت امنیت مملکت آسایش مملکت امانت مملکت، تسهیل در ازدواج جوانها، برطرف شدن غده بدخیم طلاق همه این نِعَم را بر ما منّت بنه و جوانان ما و فرزندان ما دختران ما پسران ما همه را مشمول عنایت ویژه ولیّّات قرار بده! و این کشور ولیّ عصر را تا ظهور آن حضرت از هر گزندی محافظت بفرما!
ادعیه این عزیزان را مستجاب بفرما!
ثوابی از این مجالس به پیشگاه شهدای ما و ارواح مطهره آنها اهدا بفرما!
«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
[1]. سوره ابراهیم، آیه48.
[2]. دیوان اشعار، عطار، غزل شماره337؛ «ز سرگشتگی زیر چوگان چرخ ٭٭٭ چو گویی ندانی فراز از فرود».
[3]. سوره مریم، آیه4.
[4]. الأمالی (للمفید)، النص، ص: 2
[5]. سوره مدثر، آیه31.
[6]. سوره یوسف، آیه106.
[7]. سوره نحل، آیه32.
[8]. خیام، رباعیات، رباعی شماره67.
[9]. نهج البلاغة(للصبحی صالح)، حکمت103.
[10]. الکافی (ط ـ الإسلامیة)، ج6، ص531.
[11]. سوره انفال، آیه50؛ سوره محمّد، آیه27.
[12]. وسائل الشیعة، ج9، ص247؛ « قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): الصَّدَقَةُ بِعَشَرَةٍ وَ الْقَرْضُ بِثَمَانِیَ عَشْرَةَ ....».
[13]. وسائل الشیعة، ج19، ص103.
[14]. سوره مزمل، آیه6.
[15]. نهج البلاغة(للصبحی صالح)، حکمت104.
[16]. سوره هود, آیه6.
[17]. دیوان سعدی، غزل شماره1.
[18]. سوره آل عمران، آیه185.
[19]. مولوی، دیوان شمس، غزل شماره1326
[20]. نهج البلاغة(للصبحی صالح)، حکمت105.
[21]. سوره اعراف، آیه96.
[22]. سوره زمر، آیه63؛ سوره شوری، آیه12؛ ﴿لَهُ مَقالیدُ السَّماواتِوَ الْأَرْض﴾.
[23]. نهج البلاغة(للصبحی صالح)، حکمت304.
[24]. شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج20، ص301.
[25]. سوره أنعام، آیه59.
[26]. سوره ذاریات، آیه58.
[27]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج1، ص63.