متن کوتاه
سیاه ولی رو سفید:
دیدن حسین رفت بالای سر یه سیاه پوست، سرش را بغل کرد، گذاشت روی پاهاش، دستی به صورتش کشید، یه چیزی زیر لب زمزمه می کرد:
خدایا ابن حوی را رو سفیدش کن، با محمد و آل محمد محشورش کن.
روی پای جانان، جان داد