همه چیز از نامهها شروع شد؛ زمانی که نامه پس از نامه و پیک پشت پیک میآمد؛ همه یک چیز را میگفتند: ای فرزند رسول خدا! کوفه در انتظار توست؛ ده هزار کوفی! ده هزار نامه! کوفیان آمادهاند تا در رکابت شمشیر زنند و اسلام را احیا کنند. زمانی گذشت؛ حسین به کربلا رسید؛ ده هزار سوارکار و شمشیرزن روبرویش بودند؛ همگی تا بُن دندان مسلح! حسین به نامهها نگاهی انداخت و به فکر مکر زمانه بود؛ ده هزار سواره را نظارهگر بود! ده هزار نفر که نه تنها خواهان اسلام بودند؛ بلکه خواهان نابودی حقیقت آن بودند. عاشورا آمد و رفت؛ حسین شهید شد و سرش بر روی نی رفت؛ ده هزار کوفی به دنبال جاه و مقام بودند؛ کمی که گذشت، زینب آمد؛ کوفه را لرزاند. کوفیان را به خود آورد و ماجرای نامهها را برایشان گفت؛ کوفه دگرگون شد ولی حسین در میانش نبود!
نویسنده : سید علیرضا حسنی
نویسنده : سید علیرضا حسنی